امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Caprice

kəˈpriːs kəˈpriːs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    caprices

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
هوس، تمایل فکری، دمدمی‌مزاجی، میل زود‌گذر، تسلیم شدن به هواوهوس، خواب و خیال، بوالهوسی، هوس‌بازی، تلون مزاج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Newspapers became subject to the caprices of their owners.
- روزنامه‌ها تابع هوا و هوس صاحبان خود شدند.
- Mankind cannot control the caprices of nature.
- بشر نمی‌تواند بوالهوسی‌های طبیعت را مهار کند.
noun
(موسیقی) رجوع شود به capriccio
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caprice

  1. noun sudden change of behavior
    Synonyms:
    bee caper changeableness contrariety crotchet fad fancy fickleness fitfulness fool notion freak gag humor impulse inconsistency inconstancy jerk kink mood notion peculiarity perversity put on quirk rib temper thought vagary vein whim whimsy
    Antonyms:
    constancy constant dependability steadfastness

ارجاع به لغت caprice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caprice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/caprice

لغات نزدیک caprice

پیشنهاد بهبود معانی