صفت تفضیلی:
more capriciousصفت عالی:
most capriciousهوسباز، دمدمیمزاج، هوسران
The people's support for him was very capricious.
حمایت مردم از او از روی هوس بود.
She capriciously decided to sell the house and buy jewellery.
او از روی هوسبازی تصمیم گرفت که خانه را بفروشد و جواهر بخرد.
(مهجور) تخیلی، پرخواب و خیال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
in March the weather became capricious again.
در ماه مارس هوا دوباره متغیر شد.
a capricious market
بازار بیثبات
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «capricious» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/capricious