با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Helter-skelter

ˌheltər ˈskeltər ˌheltər ˈskeltər ˌheltər ˈskeltər ˌheltə ˈskeltə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    helter-skelters

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
با عجله و بی‌نظمی، با عجله و به‌طور درهم‌برهم، با عجله و به‌طور نامنظم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- They had stacked books helter-skelter on the table.
- کتاب‌ها را با عجله و بی‌نظمی روی میز انباشته کرده بودند.
- The demonstrators ran helter-skelter away from the police.
- تظاهرکنندگان با عجله و به‌طور نامنظم از دست پلیس فرار می‌کردند.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی سرسره‌ی مارپیچ
- Let's go on the helter-skelter together and make some unforgettable memories.
- بیایید با هم بریم سرسره‌ی مارپیچ و خاطرات فراموش‌نشدنی‌ای بسازیم.
- We climbed up the helter-skelter.
- از سرسره‌ی مارپیچ بالا رفتیم.
noun
درهم‌برهمی، شلوغ‌پلوغی، هرکی‌هرکی، خرتوخری، آشفتگی
- The helter-skelter of papers on my desk made it impossible to find what I was looking for.
- درهم‌برهمی کاغذهای روی میز من پیدا کردن چیزی که به دنبالش بودم، غیرممکن می‌کرد.
- The helter-skelter of traffic in the city made it difficult to get anywhere on time.
- شلوغ‌پلوغی ترافیک در شهر، رسیدن به‌موقع را دشوار می‌کرد.
adjective
عجولانه
- The helter-skelter approach to project management resulted in a lot of mistakes.
- رویکرد عجولانه به مدیریت پروژه منجر به بروز اشتباه‌های زیادی شد.
- the helter-skelter preparations
- آماده‌سازی‌های عجولانه
adjective
درهم‌برهم، آشفته، هردمبیل، بی‌قاعده، بی‌نظم
- The helter-skelter organization of the party led to confusion.
- سازماندهی درهم‌برهم مهمانی به سردرگمی منجر شد.
- the helter-skelter nature of his thoughts
- ماهیت آشفته‌ی افکارش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد helter-skelter

  1. adverb carelessly, confused
    Synonyms: about, anyhow, any which way, anywise, around, at random, cluttered, disorderly, haphazard, hastily, headlong, higgledy-piggledy, hit-or-miss, hotfoot, hurriedly, impetuously, incautiously, in confusion, incontinently, irregular, jumbled, muddled, pell-mell, random, randomly, rashly, recklessly, topsy-turvy, tumultous/tumultuous, unmindfully, wildly
    Antonyms: carefully, methodical, organized, straight, systematic
  2. adjective with undue hurry and confusion
    Synonyms: arbitrary, carelessly, chaotic, confused, disorderly, haphazard, hastily, hit or miss, hurried, hurry-scurry, in disorder, random, recklessly, slapdash

ارجاع به لغت helter-skelter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «helter-skelter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/helter-skelter

لغات نزدیک helter-skelter

پیشنهاد بهبود معانی