فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Random

ˈrændəm ˈrændəm

صفت تفضیلی:

more random

صفت عالی:

most random

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C1

تصادفی، بختانه

noun adjective

مسیر ناگهانی، خط سیر اتقافی، فکر تصادفی، غیرعمدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a kitten's random play with a ball

بازی بی‌هدفانه‌ی بچه گربه با گوی

randomly selected numbers

اعدادی که به‌طور تصادفی انتخاب شده‌اند

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a random encounter

برخورد تصادفی

a random remark

اظهار بدون منظور خاص

a random assortment of books

مجموعه‌ی نامرتبی از کتب

Random investment is a sure way of getting minimum results.

سرمایه‌گذاری بدون هدف راه مطمئنی است برای کسب حداقل بازده.

random distribution

پخش بختی، توزیع تصادفی

to draw the winning numbers out of the box at random

شماره‌های برنده را به‌طور تصادفی از داخل جعبه در آوردن

The mad man fired at the crowd at random.

مرد دیوانه بی‌هدف به طرف جمعیت تیراندازی کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد random

  1. adjective haphazard, chance
    Synonyms:
    accidental casual arbitrary fortuitous aimless unplanned chance purposeless stray promiscuous unpremeditated contingent desultory irregular incidental unaimed designless driftless objectless unconsidered slapdash hit-or-miss adventitious fluky spot odd indiscriminate
    Antonyms:
    specific definite systematic methodical particular

Collocations

at random

به‌طور تصادفی، بدون نقشه یا انتخاب

لغات هم‌خانواده random

  • adjective
    random

ارجاع به لغت random

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «random» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/random

لغات نزدیک random

پیشنهاد بهبود معانی