آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ تیر ۱۴۰۴

    Random

    ˈrændəm ˈrændəm

    شکل جمع:

    randoms

    صفت تفضیلی:

    more random

    صفت عالی:

    most random

    معنی random | جمله با random

    adjective C1

    تصادفی، اتفاقی، شانسی، بدون الگو

    We selected a random sample of 100 students from the university.

    ما نمونه‌ای تصادفی از ۱۰۰ دانشجو از دانشگاه انتخاب کردیم.

    Random investment is a sure way of getting minimum results.

    سرمایه‌گذاری بدون هدف راه مطمئنی است برای کسب حداقل بازده.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The mad man fired at the crowd at random.

    مرد دیوانه بی‌هدف به طرف جمعیت تیراندازی کرد.

    randomly selected numbers

    اعدادی که به‌طور تصادفی انتخاب شده‌اند

    a random encounter

    برخورد تصادفی

    a random assortment of books

    مجموعه‌ی نامرتبی از کتب

    random distribution

    پخش بختی، توزیع تصادفی

    to draw the winning numbers out of the box at random

    شماره‌های برنده را به‌طور تصادفی از داخل جعبه در آوردن

    adjective informal

    عجیب‌وغریب، غیرعادی، غیرمنتظره، بی‌دلیل، بی‌ربط

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    He has a habit of doing random things that surprise everyone.

    عادت داره کارهای عجیب‌وغریب بکنه که همه رو شوکه می‌کنه.

    Why did you say that? It was so random!

    چرا اینو گفتی؟ خیلی بی‌ربط و غیرمنتظره بود!

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a kitten's random play with a ball

    بازی بی‌هدفانه‌ی بچه گربه با گوی

    a random remark

    اظهار بدون منظور خاص

    adjective informal

    ناشناس، غریبه، ناخواسته، بدون هماهنگی

    She started talking to some random guy she just met.

    شروع کرد به صحبت کردن با یه نفر ناشناس که تازه دیده بود.

    Why did you bring some random people to the party?

    چرا چند تا آدم غریبه آوردی مهمونی؟

    noun countable informal

    آدم ناشناس، آدم غریبه، فرد بی‌ربط

    There were a bunch of randoms hanging around the café.

    چندتا آدم ناشناس دور کافه می‌چرخیدند.

    Don’t just hire randoms; find professionals for the job.

    فقط آدم بی‌ربط استخدام نکن؛ دنبال حرفه‌ای‌ها باش.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد random

    1. adjective haphazard, chance
      Synonyms:
      accidental casual arbitrary fortuitous aimless unplanned chance purposeless stray promiscuous unpremeditated contingent desultory irregular incidental unaimed designless driftless objectless unconsidered slapdash hit-or-miss adventitious fluky spot odd indiscriminate
      Antonyms:
      specific definite systematic methodical particular

    Collocations

    at random

    به‌طور تصادفی، بدون نقشه یا انتخاب

    لغات هم‌خانواده random

    • noun
      randomness
    • adjective
      random
    • adverb
      randomly

    سوال‌های رایج random

    معنی random به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «Random» در زبان فارسی به «تصادفی» ترجمه می‌شود.

    واژه‌ی تصادفی به رویدادی یا انتخابی اشاره دارد که بر اساس هیچ قاعده، الگو یا برنامه مشخصی صورت نمی‌گیرد و نتیجه آن قابل پیش‌بینی نیست. این مفهوم در علوم مختلف، به ویژه ریاضیات، آمار، کامپیوتر و فیزیک اهمیت زیادی دارد و به فرآیندهایی گفته می‌شود که از نظر وقوع هر حالت، احتمال یکسان یا متغیری دارند. برای مثال، پرتاب تاس یا قرعه‌کشی نمونه‌هایی از فرآیندهای تصادفی هستند.

    در ریاضیات و آمار، مفاهیم تصادفی پایه و اساس نظریه احتمال و فرآیندهای تصادفی را تشکیل می‌دهند. انتخاب‌های random به معنای انتخاب‌هایی است که هیچ‌گونه الگوی قابل پیش‌بینی ندارند و در تحلیل داده‌ها، آزمون فرض‌ها و مدل‌سازی‌های آماری از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. بسیاری از مدل‌های علمی و مهندسی برای بررسی پدیده‌های پیچیده و غیرقطعی، به داده‌ها و پارامترهای تصادفی وابسته‌اند.

    در علوم کامپیوتر، الگوریتم‌های random نقش کلیدی در امنیت، رمزنگاری، شبیه‌سازی‌ها و بهینه‌سازی دارند. به‌عنوان مثال، تولید اعداد تصادفی برای ایجاد رمزهای عبور امن یا انجام شبیه‌سازی‌های مونت‌کارلو کاربرد دارد. انتخاب random در برنامه‌نویسی باعث می‌شود برنامه‌ها انعطاف‌پذیرتر و غیرقابل پیش‌بینی‌تر شوند.

    در زندگی روزمره، کلمه‌ی random به معنی انجام کاری یا انتخاب چیزی بدون برنامه‌ریزی یا هدف مشخص نیز به‌کار می‌رود. وقتی می‌گوییم یک تصمیم یا انتخاب random بوده، یعنی آن کار بدون فکر قبلی، برنامه یا قاعده خاصی انجام شده است. این کاربرد بیشتر در گفت‌وگوهای غیررسمی دیده می‌شود.

    از نظر فرهنگی و اجتماعی، تصادفی بودن برخی اتفاقات زندگی یادآور این است که جهان و زندگی همیشه قابل پیش‌بینی نیستند و در آن‌ها عنصر شانس و احتمال نقش مهمی دارد. این دیدگاه می‌تواند باعث پذیرش بهتر تغییرات ناگهانی و موقعیت‌های غیرمنتظره در زندگی شود و به کاهش اضطراب ناشی از نیاز به کنترل همه چیز کمک کند.

    کلمه‌ی random یا تصادفی، مفهومی است که نشان‌دهنده‌ی عدم قطعیت، عدم برنامه‌ریزی و پیش‌بینی‌ناپذیری در بسیاری از حوزه‌های زندگی و علم است. این واژه یادآور پیچیدگی و تنوع جهان پیرامون ماست که نمی‌توان همیشه همه چیز را تحت کنترل داشت یا پیش‌بینی کرد.

    صفت تفضیلی random چی میشه؟

    صفت تفضیلی random در زبان انگلیسی more random است.

    صفت عالی random چی میشه؟

    صفت عالی random در زبان انگلیسی most random است.

    ارجاع به لغت random

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «random» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/random

    لغات نزدیک random

    • - randal or randall
    • - randolph
    • - random
    • - random error
    • - random forest
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.