Random

ˈrændəm ˈrændəm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more random
  • صفت عالی:

    most random

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C1
تصادفی، بختانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun adjective
مسیر ناگهانی، خط سیر اتقافی، فکر تصادفی، غیرعمدی
- a kitten's random play with a ball
- بازی بی‌هدفانه‌ی بچه گربه با گوی
- randomly selected numbers
- اعدادی که به‌طور تصادفی انتخاب شده‌اند
- a random encounter
- برخورد تصادفی
- a random remark
- اظهار بدون منظور خاص
- a random assortment of books
- مجموعه‌ی نامرتبی از کتب
- Random investment is a sure way of getting minimum results.
- سرمایه‌گذاری بدون هدف راه مطمئنی است برای کسب حداقل بازده.
- random distribution
- پخش بختی، توزیع تصادفی
- to draw the winning numbers out of the box at random
- شماره‌های برنده را به‌طور تصادفی از داخل جعبه در آوردن
- The mad man fired at the crowd at random.
- مرد دیوانه بی‌هدف به طرف جمعیت تیراندازی کرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد random

  1. adjective haphazard, chance
    Synonyms: accidental, adventitious, aimless, arbitrary, casual, contingent, designless, desultory, driftless, fluky, fortuitous, hit-or-miss, incidental, indiscriminate, irregular, objectless, odd, promiscuous, purposeless, slapdash, spot, stray, unaimed, unconsidered, unplanned, unpremeditated
    Antonyms: definite, methodical, particular, specific, systematic

Collocations

  • at random

    به‌طور تصادفی، بدون نقشه یا انتخاب

لغات هم‌خانواده random

ارجاع به لغت random

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «random» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/random

لغات نزدیک random

پیشنهاد بهبود معانی