صفت تفضیلی:
more randomصفت عالی:
most randomتصادفی، بختانه
مسیر ناگهانی، خط سیر اتقافی، فکر تصادفی، غیرعمدی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a kitten's random play with a ball
بازی بیهدفانهی بچه گربه با گوی
randomly selected numbers
اعدادی که بهطور تصادفی انتخاب شدهاند
a random encounter
برخورد تصادفی
a random remark
اظهار بدون منظور خاص
a random assortment of books
مجموعهی نامرتبی از کتب
Random investment is a sure way of getting minimum results.
سرمایهگذاری بدون هدف راه مطمئنی است برای کسب حداقل بازده.
random distribution
پخش بختی، توزیع تصادفی
to draw the winning numbers out of the box at random
شمارههای برنده را بهطور تصادفی از داخل جعبه در آوردن
The mad man fired at the crowd at random.
مرد دیوانه بیهدف به طرف جمعیت تیراندازی کرد.
بهطور تصادفی، بدون نقشه یا انتخاب
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «random» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/random