صفت تفضیلی:
more casualصفت عالی:
most casualغیررسمی، خودمانی (لباس و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
He was wearing a pair of gray casuals.
او شلوار خاکستری راحت و غیررسمی پوشیده بود.
a casual atmosphere
محیط خودمانی
Come to the picnic and wear casual clothes.
به پیکنیک بیا و لباس راحت و خودمانی (آسودهوار) بپوش.
بیتفاوت، سهلانگار (شخص)، سهلانگارانه، سرسری، سطحی (رفتار و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He has been far too casual in his research.
او در پژوهش خود بیش از اندازه بیتفاوت بوده است.
He had a casual attitude towards his studies
او نسبت به درسش رویکردی سرسری داشت.
گاهبهگاه، نامرتب، نامداوم، موقتی، بیثبات
A casual worker.
کسی که گاهبهگاه کار میکند.
casual labor
کارگر موقت
اتفاقی، تصادفی، شانسی، بدون برنامهی قبلی، غیرمنتظره
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
a casual visit
دیدار اتفاقی
The casual gathering at our friend's house turned into an all-night party.
دورهمی بدون برنامهی قبلی در خانهی دوستمان به مهمانی شبانه تبدیل شد.
اندک، کم، جزئی
She wore a casual smile as she greeted her friends.
او هنگام احوالپرسی با دوستانش لبخندی کم بر لب داشت.
The casual breeze gently brushed against my face.
نسیم جزئی بهآرامی به صورتم خورد.
انگلیسی بریتانیایی کارگر موقت
The casuals were paid on an hourly basis for their work.
کارگران موقت برای کارشان بهصورت ساعتی دستمزد میگرفتند.
The company hired several casuals.
شرکت چندین کارگر موقت را به کار گرفت.
پوشاک لباس غیررسمی، لباس خودمانی (casuals)
men's casuals
لباسهای راحت و خودمانی مردانه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «casual» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/casual