صفت تفضیلی:
more casuallyصفت عالی:
most casuallyغیررسمی، خودمانی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The staff were casually clothed.
کارکنان لباس غیررسمی پوشیده بودند.
She said younger job candidates often dress casually for interviews.
او گفت که متقاضیان شغلی جوانتر اغلب برای مصاحبه لباس غیررسمی و خودمانی میپوشند.
با بیتوجهی، بدون توجه، از روی بیعلاقگی، با بیعلاقگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I chatted to him casually.
با بیعلاقگی با او چت کردم.
He casually tossed the gift on the table.
او از روی بیعلاقگی هدیه را روی میز پرت کرد.
بهطور تصادفی، بهطور اتفاقی
We just met casually in town.
بهطور اتفاقی یکدیگر را در شهر ملاقات کردیم.
He casually mentioned that he had an after-school detention.
بهطور اتفاقی اشاره کرد که بعد از مدرسه بازداشت شده است.
(کار) بهطور نامنظم، بهطور نامرتب، بهصورت پارهوقت، بهصورت غیردائمی
Margaret was casually employed by a decorator.
مارگارت از سوی طراح دکوراسیون منزل بهصورت پارهوقت استخدام شد.
I only work casually, so I have time to do other things.
بهطور نامنظم کار میکنم، پس برای انجام کارهای دیگر نیز زمان دارم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «casually» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/casually