Unintentionally

ˌʌnɪnˈtenʃnli ˌʌnɪnˈtenʃnli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unintentionally
  • صفت عالی:

    most unintentionally

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌طور ناخواسته، بدون عمد، تصادفاً، سهواً، اشتباهاً، غیرعمد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He unintentionally offended his friend with his thoughtless comment.
- او به‌طور ناخواسته با اظهارنظر بدون فکرش، دوستش را آزرده‌خاطر کرد.
- He unintentionally left the door open.
- او سهواً در را باز گذاشت.
- The student unintentionally deleted his entire project file with one click.
- دانش‌آموز اشتباهاً با یک کلیک کل فایل پروژه‌ی خود را پاک کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unintentionally

  1. adverb Without intention; in an unintentional manner
    Synonyms: accidentally
    Antonyms: intentionally
  2. adjective
    Synonyms: involuntarily, incidentally, casually, inadvertently, unthinkingly, haphazardly, without design

ارجاع به لغت unintentionally

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unintentionally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unintentionally

لغات نزدیک unintentionally

پیشنهاد بهبود معانی