فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Unthinkingly

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    از روی بی‌فکری، نابخردانه، به‌طور نسنجیده
    • - Unthinkingly, I dialled the number, my fingers shaking.
    • - از روی بی‌فکری شماره را گرفتم، انگشتانم می‌لرزیدند.
    • - She had acted unthinkingly and was punished.
    • - به‌طور نسنجیده عمل کرده بود و تنبیه شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unthinkingly

  1. adverb In a thoughtless manner
    Synonyms: thoughtlessly, unthinking

لغات هم‌خانواده unthinkingly

ارجاع به لغت unthinkingly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unthinkingly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unthinkingly

لغات نزدیک unthinkingly

پیشنهاد بهبود معانی