فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wheedle

ˈwiːdl ˈwiːdl

گذشته‌ی ساده:

wheedled

شکل سوم:

wheedled

سوم‌شخص مفرد:

wheedles

وجه وصفی حال:

wheedling

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive adverb

ریشخند کردن، گول زدن، خر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Hassan wheedled money out of me.

حسن با چرب‌زبانی پول از من گرفت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wheedle

  1. verb talk into
    Synonyms:
    persuade coax cajole entice charm soften up sweet-talk butter up flatter work on draw inveigle seduce con snow blandish finagle court lay it on oil soap soft-soap sweeten up spread it on banter worm kowtow

ارجاع به لغت wheedle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wheedle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wheedle

لغات نزدیک wheedle

پیشنهاد بهبود معانی