گذشتهی ساده:
wheedledشکل سوم:
wheedledسومشخص مفرد:
wheedlesوجه وصفی حال:
wheedlingریشخند کردن، گول زدن، خر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Hassan wheedled money out of me.
حسن با چربزبانی پول از من گرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wheedle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wheedle