فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wheedle

ˈwiːdl ˈwiːdl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    wheedled
  • شکل سوم:

    wheedled
  • سوم شخص مفرد:

    wheedles
  • وجه وصفی حال:

    wheedling

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive adverb
    ریشخند کردن، گول زدن، خر کردن
    • - Hassan wheedled money out of me.
    • - حسن با چرب‌زبانی پول از من گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wheedle

  1. verb talk into
    Synonyms: banter, blandish, butter up, cajole, charm, coax, con, court, draw, entice, finagle, flatter, inveigle, kowtow, lay it on, oil, persuade, seduce, snow, soap, soften up, soft-soap, spread it on, sweeten up, sweet-talk, work on, worm

ارجاع به لغت wheedle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wheedle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wheedle

لغات نزدیک wheedle

پیشنهاد بهبود معانی