فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Con

kɑːn kɒn

گذشته‌ی ساده:

conned

شکل سوم:

conned

سوم‌شخص مفرد:

cons

وجه وصفی حال:

conning

شکل جمع:

cons

توضیحات:

در معنای چهارم con شکل کوتاه لغت convention است.

در معنای پنجم con شکل کوتاه لغت convict است.

در معنای هفتم .Con مخفف لغت Conservative است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive informal

سر کسی کلاه گذاشتن، گول زدن، فریب دادن، اغفال کردن، کلاهبرداری کردن

He was conned into buying the Brooklyn bridge.

با حیله و نیرنگ پل بروکلین را به او فروختند.

They conned elderly people by pretending to be bank officials.

آن‌ها با وانمود کردن به اینکه کارمند بانک هستند، از افراد مسن کلاه‌برداری کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Don’t let them con you into signing something you don’t understand.

نگذار آن‌ها تو را گول بزنند تا چیزی را امضا کنی که نمی‌فهمی.

noun countable informal

کلاهبرداری، فریب، نیرنگ، حیله، حقه، کلک، شیادی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

He warned his friends about the con.

او به دوستانش درباره‌ی آن کلاهبرداری هشدار داد.

She ran a clever con on the tourists.

او کلک زیرکانه‌ای برای توریست‌ها پیاده کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a con man

آدم شیاد

noun countable informal

عیب، نقطه‌ضعف، جنبه‌ی منفی، ایراد، اشکال

The cons outnumbered the pros.

تعداد جنبه‌های منفی از جنبه‌های مثبت بیشتر بود.

One major con of online shopping is that you can’t try things on.

یکی از نقاط ضعف خرید اینترنتی این است که نمی‌توانی لباس را امتحان کنی.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to argue a matter pro and cons

درباره‌ی جنبه‌های مثبت و منفی موضوعی بحث کردن

noun countable informal

گردهمایی، همایش، اجتماع (برای جمع شدن طرفداران فیلم یا سریال در کنار هم)

Have you ever been to a sci-fi con?

تا حالا به همایش علمی‌تخیلی رفته‌ای؟

She wore a detailed cosplay outfit to the comic con.

او لباس کاسپلی دقیقی برای گردهمایی کمیک پوشیده بود.

noun slang countable

محکوم، زندانی، مجرم

He spent ten years as a con before being released.

او ده سال را به‌عنوان محکوم در زندان گذراند تا آزاد شد.

The cons were transferred to another facility.

زندانیان به مرکز دیگری منتقل شدند.

prefix

(-con) با و باهم

The students congregated outside the university gate.

دانشجویان، بیرون دروازه‌ی دانشگاه گرد آمدند.

A consortium of banks funded the project.

کنسرسیومی از بانک‌ها این پروژه را تأمین مالی کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They were arrested for conspiracy to commit fraud.

آن‌ها به‌خاطر توطئه برای ارتکاب کلاهبرداری دستگیر شدند.

abbreviation adjective

انگلیسی بریتانیایی (.Con) محافظه‌کار

He's been a loyal Con. supporter for decades.

او دهه‌هاست که حامی حزب محافظه‌کار است.

The Con. party has a long history in British politics.

حزب محافظه‌کار سابقه‌ی طولانی در سیاست بریتانیا دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد con

  1. noun trick
    Synonyms:
    cheat deception fraud swindle bluff dupe double-cross take in crime mockery graft gold brick
    Antonyms:
    honesty truthfulness
  1. verb deceive, defraud
    Synonyms:
    cheat trick deceive fool mislead rip off swindle dupe hoodwink coax defraud double-cross bamboozle bilk wheedle cajole inveigle flimflam humbug chicane rook sweet-talk hornswoggle
    Antonyms:
    be honest be forthright

ارجاع به لغت con

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «con» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/con

لغات نزدیک con

پیشنهاد بهبود معانی