آیکن بنر

لیست کامل روزها، ماه‌ها و فصل‌ها به انگلیسی (۱۰ شهریور تا ۸ مهر معادل سپتامبر)

روز، ماه‌ و فصل انگلیسی (۱۰ شهریور تا ۸ مهر= سپتامبر)

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Cheat

tʃiːt tʃiːt

گذشته‌ی ساده:

cheated

شکل سوم:

cheated

سوم‌شخص مفرد:

cheats

وجه وصفی حال:

cheating

شکل جمع:

cheats

معنی cheat | جمله با cheat

verb - intransitive verb - transitive B2

تقلب کردن، کلک زدن، فریب دادن، حقه‌بازی کردن، دوزوکلک به کار بردن

Some students cheat in examinations.

برخی از شاگردان در امتحان تقلب می‌کنند.

He used to cheat children and take their money.

او بچه‌ها را گول می‌زد و پولشان را می‌گرفت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Simonian cheated my father out of his money.

سیمونیان پول پدرم را با کلک از دست او درآورد.

He was easy to cheat.

او زود گول می‌خورد، او به‌آسانی کلاه سرش می‌رفت.

Using the wrong word cheated him of his legacy.

استفاده از واژه‌ی غلط، او را از ارث محروم کرد.

verb - intransitive informal

خیانت کردن (رابطه‌ی پنهانی داشتن)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

She found out that her boyfriend had been cheating on her with a coworker.

او فهمید که دوست‌پسرش با یکی از همکارانش به او خیانت می‌کرده.

He cheats on his wife.

او به زنش خیانت می‌کند.

noun countable

متقلب، حقه‌باز، فریبکار

Everyone knows she’s a cheat, but somehow she always gets away with it.

همه می‌دانند او حقه‌باز است، اما به‌طرز عجیبی همیشه جان سالم به در می‌برد.

He is a big cheat.

او آدم متقلبی است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

cheater

متقلب، گول‌زن، نادرست

noun singular

کلک، حقه، ترفند، تقلب، فریب

That trick in the game is a real cheat – it makes winning too easy.

آن ترفند در بازی واقعاً حقه است؛ باعث می‌شود بردن بیش از حد آسان شود.

Calling it homemade is a cheat, since it came from a packet.

این‌که اسمش را «خانگی» بگذاری تقلب است، چون از بسته‌ی آماده آمده.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

It would be a cheat to sell what I don't own.

نادرستی است اگر چیزی را که ندارم بفروشم.

noun countable

چیت، کد تقلب (در بازی‌های ویدئویی)

Entering the cheat gives you extra weapons and faster speed.

وارد کردن کد تقلب به شما سلاح‌های اضافی و سرعت بیشتر می‌دهد.

Some players rely too much on cheats instead of improving their skills.

برخی بازیکنان بیش از حد به چیت‌ها تکیه می‌کنند به‌جای‌اینکه مهارت‌های خود را بهبود دهند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد cheat

  1. noun person who fools others
    Synonyms:
    trickster deceiver impostor hypocrite rogue rascal crook swindler scammer fake pretender con artist charlatan double-dealer sharper bluff defrauder conniver shyster decoy dodger double-crosser enticer inveigler masquerader cozener chiseler shark jockey quack
  1. verb frustrate, thwart

Collocations

cheat of

محروم کردن از، (در اثر جهل یا اشتباه) از دست دادن

feel cheated

احساس محرومیت یا مغبون شدگی کردن

Idioms

cheat death

از مرگ فرار کردن، سر ملک‌الموت کلاه گذاشتن

سوال‌های رایج cheat

گذشته‌ی ساده cheat چی میشه؟

گذشته‌ی ساده cheat در زبان انگلیسی cheated است.

شکل سوم cheat چی میشه؟

شکل سوم cheat در زبان انگلیسی cheated است.

شکل جمع cheat چی میشه؟

شکل جمع cheat در زبان انگلیسی cheats است.

وجه وصفی حال cheat چی میشه؟

وجه وصفی حال cheat در زبان انگلیسی cheating است.

سوم‌شخص مفرد cheat چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد cheat در زبان انگلیسی cheats است.

ارجاع به لغت cheat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cheat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cheat

لغات نزدیک cheat

پیشنهاد بهبود معانی