آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ شهریور ۱۴۰۴

    Cheat

    tʃiːt tʃiːt

    گذشته‌ی ساده:

    cheated

    شکل سوم:

    cheated

    سوم‌شخص مفرد:

    cheats

    وجه وصفی حال:

    cheating

    شکل جمع:

    cheats

    معنی cheat | جمله با cheat

    verb - intransitive verb - transitive B2

    تقلب کردن، کلک زدن، فریب دادن، حقه‌بازی کردن، دوزوکلک به کار بردن

    Some students cheat in examinations.

    برخی از شاگردان در امتحان تقلب می‌کنند.

    He used to cheat children and take their money.

    او بچه‌ها را گول می‌زد و پولشان را می‌گرفت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Simonian cheated my father out of his money.

    سیمونیان پول پدرم را با کلک از دست او درآورد.

    He was easy to cheat.

    او زود گول می‌خورد، او به‌آسانی کلاه سرش می‌رفت.

    Using the wrong word cheated him of his legacy.

    استفاده از واژه‌ی غلط، او را از ارث محروم کرد.

    verb - intransitive informal

    خیانت کردن (رابطه‌ی پنهانی داشتن)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    She found out that her boyfriend had been cheating on her with a coworker.

    او فهمید که دوست‌پسرش با یکی از همکارانش به او خیانت می‌کرده.

    He cheats on his wife.

    او به زنش خیانت می‌کند.

    noun countable

    متقلب، حقه‌باز، فریبکار

    Everyone knows she’s a cheat, but somehow she always gets away with it.

    همه می‌دانند او حقه‌باز است، اما به‌طرز عجیبی همیشه جان سالم به در می‌برد.

    He is a big cheat.

    او آدم متقلبی است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    cheater

    متقلب، گول‌زن، نادرست

    noun singular

    کلک، حقه، ترفند، تقلب، فریب

    That trick in the game is a real cheat – it makes winning too easy.

    آن ترفند در بازی واقعاً حقه است؛ باعث می‌شود بردن بیش از حد آسان شود.

    Calling it homemade is a cheat, since it came from a packet.

    این‌که اسمش را «خانگی» بگذاری تقلب است، چون از بسته‌ی آماده آمده.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    It would be a cheat to sell what I don't own.

    نادرستی است اگر چیزی را که ندارم بفروشم.

    noun countable

    چیت، کد تقلب (در بازی‌های ویدئویی)

    Entering the cheat gives you extra weapons and faster speed.

    وارد کردن کد تقلب به شما سلاح‌های اضافی و سرعت بیشتر می‌دهد.

    Some players rely too much on cheats instead of improving their skills.

    برخی بازیکنان بیش از حد به چیت‌ها تکیه می‌کنند به‌جای‌اینکه مهارت‌های خود را بهبود دهند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد cheat

    1. noun person who fools others
      Synonyms:
      trickster deceiver impostor hypocrite rogue rascal crook swindler scammer fake pretender con artist charlatan double-dealer sharper bluff defrauder conniver shyster decoy dodger double-crosser enticer inveigler masquerader cozener chiseler shark jockey quack
    1. noun trick
      Synonyms:
      trick deception fraud scam swindle con hoax sham artifice dodge racket imposture humbug deceit gyp plant sell sting fake spoof cover up rip-off dirty trick stunt fix frame con game flimflam chicanery trickery fast one hanky-panky double-dealing cozening bunco snow job fast shuffle shady deal dirty pool run around whitewash shell game jive jazz hoaxing bill of goods bamboozlement put-on wrong
    1. verb defraud, fool
      Synonyms:
      deceive trick defraud fool take in dupe con swindle mislead do fleece bilk scam gyp hoodwink rip off short burn cozen beguile victimize double-cross take for a ride shaft snow bleed milk skin chisel rook diddle fast talk double-deal finagle crib cross trim stiff shuck bunco ream two-time rope in hose delude take sucker do a number on flimflam bamboozle beat sandbag pull one’s leg gouge fudge jerk around caboodle give bum steer take out
    1. verb frustrate, thwart
      Synonyms:
      prevent defeat check foil frustrate baffle deprive thwart

    Collocations

    cheat of

    محروم کردن از، (در اثر جهل یا اشتباه) از دست دادن

    feel cheated

    احساس محرومیت یا مغبون شدگی کردن

    Idioms

    cheat death

    از مرگ فرار کردن، سر ملک‌الموت کلاه گذاشتن

    سوال‌های رایج cheat

    گذشته‌ی ساده cheat چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده cheat در زبان انگلیسی cheated است.

    شکل سوم cheat چی میشه؟

    شکل سوم cheat در زبان انگلیسی cheated است.

    شکل جمع cheat چی میشه؟

    شکل جمع cheat در زبان انگلیسی cheats است.

    وجه وصفی حال cheat چی میشه؟

    وجه وصفی حال cheat در زبان انگلیسی cheating است.

    سوم‌شخص مفرد cheat چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد cheat در زبان انگلیسی cheats است.

    ارجاع به لغت cheat

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cheat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cheat

    لغات نزدیک cheat

    • - cheapo
    • - cheapskate
    • - cheat
    • - cheat death
    • - cheat of
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.