گذشتهی ساده:
cheatedشکل سوم:
cheatedسومشخص مفرد:
cheatsوجه وصفی حال:
cheatingشکل جمع:
cheatsفریب دادن، گول زدن
He used to cheat children and take their money.
او بچهها را گول میزد و پولشان را میگرفت.
Simonian cheated my father out of his money.
سیمونیان پول پدرم را با کلک از دست او درآورد.
Using the wrong word cheated him of his legacy.
استفاده از واژهی غلط، او را از ارث محروم کرد.
He was easy to cheat.
او زود گول میخورد، او بهآسانی کلاه سرش میرفت.
خدعه کردن، جر زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Some students cheat in examinations.
برخی از شاگردان در امتحان تقلب میکنند.
He cheats on his wife.
او به زنش خیانت میکند.
آدم متقلب و فریبنده، فریب، گول
It would be a cheat to sell what I don't own.
نادرستی است اگر چیزی را که ندارم بفروشم.
He is a big cheat.
او آدم متقلبی است.
cheater
متقلب، گولزن، نادرست
محروم کردن از، (در اثر جهل یا اشتباه) از دست دادن
احساس محرومیت یا مغبون شدگی کردن
از مرگ فرار کردن، سر ملکالموت کلاه گذاشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cheat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cheat