فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sting

stɪŋ stɪŋ

گذشته‌ی ساده:

stung

شکل سوم:

stung

سوم‌شخص مفرد:

stings

وجه وصفی حال:

stinging

شکل جمع:

stings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

نیش، زخم نیش، خلش، سوزش، گزیدن، تیر کشیدن، نیش زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

A bee stung him.

زنبور او را گزید.

A scorpion stings but a dog bites.

عقرب نیش می‌زند؛ ولی سگ گاز می‌گیرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Nettles sting skin.

گزنه پوست را به سوزش می‌آورد.

The cold wind was stinging their faces.

باد سرد صورت آن‌ها را به سوزش درآورده بود.

Ginger stings the mouth.

زنجبیل دهان را می‌سوزاند.

The smoke was stinging my eyes.

دود داشت چشمانم را می‌سوزاند.

Zarry stung him with sharp reproach.

زری با سرزنش شدید او را آزار داد.

He was stung by remorse.

پشیمانی او را رنج می‌داد.

He never went to the store that had stung him.

هرگز به مغازه‌ای که به او گران‌فروشی کرده بود، نرفت.

Her words stung us into action.

حرف‌های او ما را تحریک به اقدام کرد.

His cheeks were stinging from the teacher's slaps.

گونه‌هایش از سیلی‌های معلم می‌سوخت.

My tongue is stinging.

زبانم می‌سوزد.

the scorpion's sting is not out of malice ...

نیش عقرب نه از ره کین است ...

Wash the sting with alcohol.

جای نیش را با الکل شستشو بده.

the sting of a cut

سوزش بریدگی

criticism with much sting in it

انتقاد بسیار نیش‌دار

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sting

  1. verb prick, pain
    Synonyms:
    hurt injure wound bite burn poke prickle tingle smart needle pique electrify inspire

ارجاع به لغت sting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sting

لغات نزدیک sting

پیشنهاد بهبود معانی