آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Prickle

ˈprɪkl ˈprɪkl

گذشته‌ی ساده:

prickled

شکل سوم:

prickled

سوم‌شخص مفرد:

prickles

وجه وصفی حال:

prickling

شکل جمع:

prickles

معنی prickle | جمله با prickle

noun verb - transitive adverb

خراش کوچک، خار، خار تیغ، خار نوک‌تیز، تیرکشیدن، نیش، سک زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

A rosebush has prickles.

بوته‌ی گل سرخ خار دارد.

I still remember the prickle of my father's beard on my cheeks.

هنوز (احساس) زبری ریش پدرم بر روی گونه‌هایم را به یاد دارم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد prickle

  1. noun a sensation
    Synonyms:
    pain ache soreness sting smart throbbing stab stitch misery pang twinge tickle tingling prick chill
  1. verb cause a stinging or tingling sensation
    Synonyms:
  1. verb make a small hole into, as with a needle or a thorn
    Synonyms:

سوال‌های رایج prickle

گذشته‌ی ساده prickle چی میشه؟

گذشته‌ی ساده prickle در زبان انگلیسی prickled است.

شکل سوم prickle چی میشه؟

شکل سوم prickle در زبان انگلیسی prickled است.

شکل جمع prickle چی میشه؟

شکل جمع prickle در زبان انگلیسی prickles است.

وجه وصفی حال prickle چی میشه؟

وجه وصفی حال prickle در زبان انگلیسی prickling است.

سوم‌شخص مفرد prickle چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد prickle در زبان انگلیسی prickles است.

ارجاع به لغت prickle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prickle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prickle

لغات نزدیک prickle

پیشنهاد بهبود معانی