فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Pricker

American: ˈprɪkər British: ˈprɪkə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    خراشنده، سیخ‌زننده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pricker

  1. noun A small sharp-pointed tip resembling a spike on a stem or leaf
    Synonyms: spine, thorn, prickle, sticker, spikelet
  2. noun An awl for making small holes for brads or small screws
    Synonyms: bradawl

ارجاع به لغت pricker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pricker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pricker

لغات نزدیک pricker

پیشنهاد بهبود معانی