با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Sticker

ˈstɪkər ˈstɪkə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    stickers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    کاغذ خودچسب
  • noun countable
    دشنه، دشنه‌زن
    • - a price sticker
    • - برچسب قیمت
    • - Both he and his horse were stickers.
    • - خودش و اسبش پرتوان بودند.
    • - sticker price
    • - (روی پنجره‌ی اتومبیل‌های نو) قیمت پیشنهادی سازنده
    • - stick figure
    • - 1- (نقاشی کودکان) عکس خط‌خطی، عکس خطی 2- (در رمان و فیلم و غیره) شخصیت سطحی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد sticker

  1. noun An adhesive label
    Synonyms: spine, gummed label, thorn, prickle, pricker, spikelet, paster
  2. noun A short knife with a pointed blade used for piercing or stabbing
    Synonyms: dagger
  3. noun A particularly difficult or baffling question or problem
    Synonyms: poser, stumper, toughie

لغات هم‌خانواده sticker

ارجاع به لغت sticker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sticker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sticker

لغات نزدیک sticker

پیشنهاد بهبود معانی