فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dagger

ˈdæɡər ˈdæɡə

شکل جمع:

daggers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

خنجر، دشنه

He pressed his dagger against my throat and said ...

خنجرش را بر گلویم فشرد و گفت ...

The assassin drew his dagger from its sheath.

قاتل دشنه‌اش را از غلاف بیرون کشید.

noun countable

خنجر (علامتی با نماد † برای نشان دادن مرگ (مردم) یا انقراض (گونه‌ها یا زبان‌ها))

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

She marked her husband's death date with a small dagger in her calendar.

او تاریخ مرگ شوهرش را با خنجر کوچکی در تقویم خود مشخص کرد.

The dagger symbol appears next to the deceased person's name on the family tree.

نماد خنجر در کنار نام شخص متوفی در شجره‌نامه می‌آید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dagger

  1. noun knife
    Synonyms:
    blade knife bayonet sword cutlass sidearm dirk switchblade stiletto bodkin poniard stylet skean anlace

Idioms

at daggers drawn (with someone)

دشمن بودن با، باهم مثل سگ و گربه بودن، به خون هم تشنه بودن

look daggers at

با خشم و نفرت نگاه کردن به، (از نگاه خود) شرر باریدن

ارجاع به لغت dagger

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dagger» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dagger

لغات نزدیک dagger

پیشنهاد بهبود معانی