شکل جمع:
swordsشمشیر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The knight unsheathed his sword and prepared for battle.
شوالیه شمشیرش را از علاف درآورد و برای نبرد آماده شد.
She was awarded a ceremonial sword.
به او شمشیر تشریفاتی اهدا شد.
double bladed sword
شمشیر دولبه
ادبی شمشیر، قدرت، زور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The pen is mightier than the sword.
قلم نیرومندتر از شمشیر است.
Power-hungry leaders often resort to the sword as a means of control.
.رهبران تشنهی قدرت اغلب به زور به عنوان وسیلهای برای کنترل متوسل میشوند.
هر چیز شمشیرمانند
The sun's rays cut through the clouds like a fiery sword.
پرتوهای خورشید مانند شمشیر آتشین ابرها را میشکافد.
The dancer gracefully moved across the stage, twirling and spinning as if wielding an invisible sword.
رقصنده با ظرافت روی صحنه حرکت میکرد و میچرخید؛ گویی شمشیری نامرئی در دست داشت.
آمادهی جنگ، آمادهی دعوا
1- جنگیدن 2- باخشونت مباحثه کردن
1- با شمشیر کشتن 2- قتل عام کردن
the pen is mightier than the sword
قلم از شمشیر نیرومندتر است.
خطر قریبالوقوع
(عامیانه) آغاز کردن (به پرسش یا انتقاد و غیره)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sword» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sword