فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Swoosh

swuːʃ swuːʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb
    صدای چلپ‌چلوپ، صدای خش‌خش کردن
    • - The water swooshed out of the faucet.
    • - آب شرشر از شیر بیرون ریخت.
    • - The rocket swooshed him into space.
    • - موشک فش‌فش‌کنان او را به فضا برد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد swoosh

  1. verb Move with or cause to move with a whistling or hissing sound
    Synonyms: lap, swish, swosh
  2. noun The noise produced by the sudden rush of a fluid (a gas or liquid)
    Synonyms: whoosh

ارجاع به لغت swoosh

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swoosh» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swoosh

لغات نزدیک swoosh

پیشنهاد بهبود معانی