صدای فشفش کردن، با صدای فشفش زدن، فشفش، صدای ضربت تازیانه، باهوش، پیرو مد
The whip swished and hit the water with a splash.
تازیانه در هوا وژ کرد و با صدای شپلق خورد به آب.
As she walked, her tight skirt swished.
راه که میرفت دامن تنگ او صدا میداد.
بسکتبال ورزش صدای توپ هنگام رد شدن بدون تماس با حلقه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ورزش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «swish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swish