فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Swish

swɪʃ swɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive verb - intransitive adjective adverb
    صدای فش‌فش کردن، با صدای فش‌فش زدن، فش‌فش، صدای ضربت تازیانه، باهوش، پیرو مد
    • - The whip swished and hit the water with a splash.
    • - تازیانه در هوا وژ کرد و با صدای شپلق خورد به آب.
    • - As she walked, her tight skirt swished.
    • - راه که می‌رفت دامن تنگ او صدا می‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد swish

  1. adjective fashionable, elegant
    Synonyms: classy, deluxe, exclusive, grand, in, plush, posh,ritzy, smart, stylish, sumptuous, swank, swell, tony, trendy, with-it
    Antonyms: inelegant, unfashionable, unstylish

ارجاع به لغت swish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swish

لغات نزدیک swish

پیشنهاد بهبود معانی