انگلیسی بریتانیایی خودستایی کردن
Just because you won, there's no need to swank.
فقط به این دلیل که برنده شدی، نیازی به خودستایی نیست.
They don't swank about their money.
آنها بهخاطر پولشان خودستایی نمیکنند.
انگلیسی بریتانیایی غرور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In spite of all his swank, she's never really achieved very much.
علیرغم تمام غرورش، او هرگز به موفقیتهای زیادی دست پیدا نکرده است.
His swank was off-putting to those around him.
غرور او برای اطرافیانش ناراحت کننده بود.
خودنمایی کردن، خودفروشی کردن
The athlete swanked onto the field.
این ورزشکار با خودنمایی کردن به زمین رفت.
She swanked into the room, commanding everyone's attention.
او با خودنمایی کردن به داخل اتاق رفت و توجه همه را جلب کرد.
سرحال و چابک، فعال، خودفروشی
The party was filled with swank guests dancing and socializing.
مهمانی پر از مهمانان سرحالی بود که میرقصیدند و معاشرت میکردند.
The party was swank, with music and dancing all night long.
مهمانی با موسیقی و رقص تمام شب فعال بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «swank» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swank