آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Swank

swæŋk swæŋk

معنی swank | جمله با swank

verb - intransitive informal

انگلیسی بریتانیایی خودستایی کردن

Just because you won, there's no need to swank.

فقط به این دلیل که برنده شدی، نیازی به خودستایی نیست.

They don't swank about their money.

آنها به‌خاطر پول‌شان خودستایی نمی‌کنند.

noun uncountable informal

انگلیسی بریتانیایی غرور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

In spite of all his swank, she's never really achieved very much.

علیرغم تمام غرورش، او هرگز به موفقیت‌های زیادی دست پیدا نکرده است.

His swank was off-putting to those around him.

غرور او برای اطرافیانش ناراحت کننده بود.

verb - intransitive

خودنمایی کردن، خودفروشی کردن

The athlete swanked onto the field.

این ورزشکار با خودنمایی کردن به زمین رفت.

She swanked into the room, commanding everyone's attention.

او با خودنمایی کردن به داخل اتاق رفت و توجه همه را جلب کرد.

adjective

سرحال و چابک، فعال، خودفروشی

The party was filled with swank guests dancing and socializing.

مهمانی پر از مهمانان سرحالی بود که می‌رقصیدند و معاشرت می‌کردند.

The party was swank, with music and dancing all night long.

مهمانی با موسیقی و رقص تمام شب فعال بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد swank

ارجاع به لغت swank

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swank» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swank

لغات نزدیک swank

پیشنهاد بهبود معانی