صفت تفضیلی:
more modestصفت عالی:
most modestبیزرقوبرق، عاری از خودنمایی، محقر، ساده و بیپیرایه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
a modest farmhouse.
یک خانهی روستایی ساده و بیپیرایه.
Asian women are modest and shy.
زنان آسیایی بیپیرایه و کمرو هستند.
فروتن، متواضع، کم ادعا، افتاده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a well-bred man is modest without being bashful.
آدم نیکپرورده بدون اینکه خجول باشد فروتن است.
be modest especially when you thrive.
فروتن باش بهویژه هنگام کامیابی.
محجوب، باآزرم، باحیا، محجوبانه
modest behavior
رفتار محجوبانه
he was modest and silent.
او محجوب و ساکت بود.
فروتنانه، متواضعانه
موقر، (لباس و رفتارو سخن) سنگین (در برابر: جلف یا سبک)، آبرومند، عفیف
the widow dresses modestly.
بیوه زن عفیفانه لباس میپوشد.
in behavior and speech, she was modest and kind.
او در رفتار و سخن سنگین و مهربان بود.
معقول، میانه رو، متعادل
a modest proposal
پیشنهاد معقول
the employee's modest requests
درخواستهای معقول کارمندان
خرد، ناچیز، کم، متوسط
a modest increase in salaries.
افزایش ناچیز حقوقها.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «modest» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/modest