امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Modest

ˈmɑːdɪst ˈmɒdɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more modest
  • صفت عالی:

    most modest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
بی‌زرق‌و‌برق، عاری از خودنمایی، محقر، ساده و بی‌پیرایه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a modest farmhouse.
- یک خانه‌ی روستایی ساده و بی‌پیرایه.
- Asian women are modest and shy.
- زنان آسیایی بی‌پیرایه و کمرو هستند.
adjective
فروتن، متواضع، کم ادعا، افتاده
- a well-bred man is modest without being bashful.
- آدم نیک‌پرورده بدون اینکه خجول باشد فروتن است.
- be modest especially when you thrive.
- فروتن باش به‌ویژه هنگام کامیابی.
adjective
محجوب، باآزرم، باحیا، محجوبانه
- modest behavior
- رفتار محجوبانه
- he was modest and silent.
- او محجوب و ساکت بود.
adjective
فروتنانه، متواضعانه
adjective
موقر، (لباس و رفتارو سخن) سنگین (در برابر: جلف یا سبک)، آبرومند، عفیف
- the widow dresses modestly.
- بیوه زن عفیفانه لباس می‌پوشد.
- in behavior and speech, she was modest and kind.
- او در رفتار و سخن سنگین و مهربان بود.
adjective
معقول، میانه رو، متعادل
- a modest proposal
- پیشنهاد معقول
- the employee's modest requests
- درخواست‌های معقول کارمندان
adjective
خرد، ناچیز، کم، متوسط
- a modest increase in salaries.
- افزایش ناچیز حقوق‌ها.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد modest

  1. adjective shy
    Synonyms: bashful, blushing, chaste, coy, demure, diffident, discreet, humble, lowly, meek, moderate, nice, proper, prudent, quiet, reserved, resigned, reticent, retiring, seemly, self-conscious, self-effacing, sheepish, silent, simple, temperate, timid, unassertive, unassuming, unassured, unboastful, unobtrusive, unpresuming, unpretending, unpretentious, withdrawing
    Antonyms: arrogant, assured, bold, brave, conceited, courageous, egotistical, proud, self-confident, unabashed, unashamed
  2. adjective limited, ordinary
    Synonyms: average, cheap, discreet, dry, economical, fair, humble, inelaborate, inexpensive, middling, moderate, natural, plain, reasonable, simple, small, unadorned, unaffected, unembellished, unembroidered, unexceptional, unexcessive, unextravagant, unextreme, unobtrusive, unornamented, unostentatious, unpretentious, unradical, unstudied
    Antonyms: extraordinary, immodest, ostentatious, presumptuous, unlimited

ارجاع به لغت modest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «modest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/modest

لغات نزدیک modest

پیشنهاد بهبود معانی