صفت تفضیلی:
more silentصفت عالی:
most silentخموش، خاموش، ساکت، بیصدا، آرام، صامت، بیحرف
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I saw two-thousand jugs expressive but silent
دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش
a silent night
یک شب بی سروصدا
She talked for two hours then she became silent.
دو ساعت حرف زد؛ سپس خاموش شد.
silent contemplation
تفکر آرام
a relatively silent man
مردی نسبتاً کمحرف
a silent movie
یک فیلم صامت
On certain important points the letter is quite silent.
آن نامه درمورد برخی نکات مهم کاملاً گنگ است.
a silent engine
یک موتور کم صدا
silent desires
امیال نهفته
silent secrets
اسرار مگو
The letter "b" in "debt" is silent.
حرف "b" در "debt" ناآوا (ناملفوظ) است.
factories which have been silent for months
کارخانههایی که ماهها است خوابیدهاند.
a silent heart attack
سکتهی قلبی بدون مقدمه
Colon cancer is a silent killer.
سرطان رودهی بزرگ بیخبر انسان را میکشد.
during the era of the silents
در دوران فیلمهای صامت
اکثریت خموش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «silent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/silent