با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Silent

ˈsaɪlənt ˈsaɪlənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more silent
  • صفت عالی:

    most silent

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
خموش، خاموش، ساکت، بی‌صدا، آرام، صامت، بی‌حرف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- I saw two-thousand jugs expressive but silent
- دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش
- a silent night
- یک شب بی سروصدا
- She talked for two hours then she became silent.
- دو ساعت حرف زد؛ سپس خاموش شد.
- silent contemplation
- تفکر آرام
- a relatively silent man
- مردی نسبتاً کم‌حرف
- a silent movie
- یک فیلم صامت
- On certain important points the letter is quite silent.
- آن نامه درمورد برخی نکات مهم کاملاً گنگ است.
- a silent engine
- یک موتور کم صدا
- silent desires
- امیال نهفته
- silent secrets
- اسرار مگو
- The letter "b" in "debt" is silent.
- حرف "b" در "debt" ناآوا (ناملفوظ) است.
- factories which have been silent for months
- کارخانه‌هایی که ماه‌ها است خوابیده‌اند.
- a silent heart attack
- سکته‌ی قلبی بدون مقدمه
- Colon cancer is a silent killer.
- سرطان روده‌ی بزرگ بی‌خبر انسان را می‌کشد.
- during the era of the silents
- در دوران فیلم‌های صامت
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد silent

  1. adjective quiet; speechless
    Synonyms: bashful, buttoned up, checked, clammed up, close, closed up, closemouthed, curbed, dumb, dummied up, faint, hush, hushed, iced, inarticulate, incoherent, inconversable, indistinct, inhibited, laconic, mousy, mum, mute, muted, noiseless, nonvocal, not talkative, reserved, restrained, reticent, shy, silentious, soundless, still, struck dumb, taciturn, tongue-tied, unclear, uncommunicative, unheard, unsociable, unspeaking, voiceless, wordless, zipped
    Antonyms: clamorous, communicative, noisy, talkative
  2. adjective understood, implied
    Synonyms: aphonic, implicit, indescribable, inexpressible, nameless, tacit, unexpressed, unpronounced, unspoken, unuttered, unvoiced, wordless
    Antonyms: explicit, tangible

Collocations

لغات هم‌خانواده silent

ارجاع به لغت silent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «silent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/silent

لغات نزدیک silent

پیشنهاد بهبود معانی