آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Silent

    ˈsaɪlənt ˈsaɪlənt

    صفت تفضیلی:

    more silent

    صفت عالی:

    most silent

    معنی silent | جمله با silent

    adjective B1

    خموش، خاموش، ساکت، بی‌صدا، آرام، صامت، بی‌حرف

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    I saw two-thousand jugs expressive but silent

    دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش

    a silent night

    یک شب بی سروصدا

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She talked for two hours then she became silent.

    دو ساعت حرف زد؛ سپس خاموش شد.

    silent contemplation

    تفکر آرام

    a relatively silent man

    مردی نسبتاً کم‌حرف

    a silent movie

    یک فیلم صامت

    On certain important points the letter is quite silent.

    آن نامه درمورد برخی نکات مهم کاملاً گنگ است.

    a silent engine

    یک موتور کم صدا

    silent desires

    امیال نهفته

    silent secrets

    اسرار مگو

    The letter "b" in "debt" is silent.

    حرف "b" در "debt" ناآوا (ناملفوظ) است.

    factories which have been silent for months

    کارخانه‌هایی که ماه‌ها است خوابیده‌اند.

    a silent heart attack

    سکته‌ی قلبی بدون مقدمه

    Colon cancer is a silent killer.

    سرطان روده‌ی بزرگ بی‌خبر انسان را می‌کشد.

    during the era of the silents

    در دوران فیلم‌های صامت

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد silent

    1. adjective quiet; speechless
      Synonyms:
      still mute noiseless soundless voiceless wordless speechless hush reserved reticent shy laconic taciturn uncommunicative inhibited closemouthed mum faint muted unheard inarticulate unspeaking close bashful unsociable iced checked curbed restrained unclear hushed dumb incoherent mousy not talkative silentious clammed up buttoned up zipped struck dumb tongue-tied dummied up closed up inconversable indistinct
      Antonyms:
      talkative noisy communicative clamorous
    1. adjective understood, implied
      Synonyms:
      implicit tacit unspoken unexpressed wordless unuttered unpronounced unvoiced indescribable inexpressible nameless aphonic
      Antonyms:
      explicit tangible

    Collocations

    the silent majority

    اکثریت خموش

    لغات هم‌خانواده silent

    • noun
      silence, silencer
    • adjective
      silent
    • verb - transitive
      silence
    • adverb
      silently

    سوال‌های رایج silent

    صفت تفضیلی silent چی میشه؟

    صفت تفضیلی silent در زبان انگلیسی more silent است.

    صفت عالی silent چی میشه؟

    صفت عالی silent در زبان انگلیسی most silent است.

    ارجاع به لغت silent

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «silent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/silent

    لغات نزدیک silent

    • - silence reigns
    • - silencer
    • - silent
    • - silent butler
    • - Silent Generation
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.