فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mousy

ˈmaʊsi ˈmaʊsi

صفت تفضیلی:

mousier

صفت عالی:

mousiest

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: mousey

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

رنگ (موی) موشی، قهوه‌ای موشی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی رنگ

مشاهده

mousy hair

موی قهوه‌ای موشی

Her mousy hair blended in with the dull surroundings.

موهای موشی‌اش با محیط کسل‌کننده ترکیب شد.

adjective

خجالتی، کم‌رو، کم‌حرف، آرام، ساکت، کناره‌گیر، منزوی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The mousy student sat quietly in the back of the classroom.

دانش‌آموز خجالتی به‌آرامی آخر کلاس نشست.

Her mousy demeanor made it hard for her to join the conversation.

رفتار کناره‌گیرش، شرکت در گفت‌وگو را برای او سخت کرده بود.

adjective

موشی، موش‌دار، موش‌صفت، موش‌مانند

a mousy cellar

زیرزمین موش‌دار

He had mousy features that made him look timid and shy.

او ویژگی‌های موش‌مانند داشت که باعث می‌شد ترسو و خجالتی به نظر برسد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mousy

  1. adjective drab; quiet
    Synonyms:
    dull plain pale shy bashful timid unassuming diffident self-effacing unassertive timorous ineffectual colorless indeterminate
    Antonyms:
    beautiful extroverted fancy fixed-up

ارجاع به لغت mousy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mousy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mousy

لغات نزدیک mousy

پیشنهاد بهبود معانی