گذشتهی ساده:
mouthedشکل سوم:
mouthedسومشخص مفرد:
mouthsوجه وصفی حال:
mouthingشکل جمع:
mouthsکالبدشناسی دهان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
Open your mouth.
دهانت را باز کن.
She shut her mouth.
دهانش را بست.
He covered his mouth with his hand.
با دستش دهانش را گرفت.
The dog seized the bone in his mouth.
سگ استخوان را در دهان نگه داشت.
دهنه، سر (بطری)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The mouth of the bottle was sealed tightly with a cork.
دهنهی بطری با چوبپنبهی محکم بسته شده بود.
The mouth of the bottle was wide.
سر بطری گشاد بود.
دهانه، مدخل (غار و تونل و غیره)
the mouth of a volcano
دهانهی آتشفشان
the mouth of a cave
دهانهی غار
the mouth of a tunnel
مدخل تونل
دهانه، مصب (رود)
the mouth of the Amazon River
مصب رود آمازون
Fishermen gathered at the mouth of the river.
ماهیگیران در دهانهی رودخانه جمع شدند.
با حرکت لب گفتن
She mouthed her favorite song lyrics as she danced around the room.
وقتی که در اتاق میرقصید، متن آهنگ محبوبش را با حرکت لب گفت.
She kept mouthing the word "no."
او پیوسته بدون صدا با لبهایش واژهی «نه» را ادا میکرد.
با ادا و اصول گفتن
He was mouthing big words to hide shallow thoughts.
برای نهانسازی افکار سطحی خود، واژههای قلمبه بر دهان میراند.
She mouthed her apologies.
عذرخواهیهایش خود را با ادا و اصول گفت.
نانخور، عائله
I have six mouths to feed.
من شش نفر نانخور دارم.
He had too many mouths to feed.
عائلهی خیلی زیادی داشت.
سخنگو
The team captain was the mouth of the players.
کاپیتان تیم سخنگوی بازیکنان بود.
The mouth for the company delivered a statement to the press.
سخنگوی این شرکت بیانیهای را به مطبوعات ارائه کرد.
زبان توهینآمیز، بیادبی
He was dismissed from the meeting for his mouth.
او به دلیل زبان توهینآمیزش از جلسه اخراج شد.
The teacher had to address the student's mouth in front of the class.
معلم مجبور شد جلو کلاس به بیادبی دانشآموز بپردازد.
تکرار کردن، طوطیوار گفتن
She just mouths off whatever she hears without thinking.
بدون اینکه فکر کند، هر چیزی که میشنود تکرار میکند.
He mouthed the lyrics to the song, but didn't know what they meant.
او متن آهنگ را طوطیوار گفت اما معنی آن را نمیدانست.
زیر لب گفتن
He tends to mouth his words when he's nervous.
او تمایل دارد وقتی عصبی است حرفهایش را زیر لب بگوید.
She was so tired she could only mouth her responses.
او آنقدر خسته بود که فقط میتوانست پاسخهایش را زیر لب بگوید.
در دهان گذاشتن، وارد دهان کردن، خوردن
He mouthed down six boiled eggs.
شش تخممرغ آبپز را در دهان گذاشت.
He quickly mouthed the pizza.
پیتزا رو سریع خورد.
دهنکجی کردن
The student started to mouth off to his teacher in class.
دانشآموز سر کلاس شروع کرد به دهنکجی کردن به معلمش.
Please don't mouth off to me like that again.
خواهش میکنم دیگه اینطوری به من دهنکجی نکن.
شکلک درآوردن
The children were giggling and mouthing.
بچهها داشتند هرهر میخندیدند و شکلک درمیآوردند.
She mouthed in delight.
از خوشحالی شکلک درآورد.
(عامیانه) بلند حرفزدن، پرحرفی کردن، یاوهگویی کردن
کف کردن دهان
(عامیانه) دارای لبولوچههای آویزان، خیط، ناخشنود، گرفته
دهانبهدهان، بهطور شفاهی، از یک نفر به نفر دیگر
گفتن، به زبان آوردن، زبانزد کردن
بدون پیشاندیشی حرف زدن، نابجا حرف زدن، اختیار زبان خود را نداشتن
دهان کسی را آب انداختن، سخت مشتاق کردن
on the wrong side of one's mouth
با ندامت، با پشیمانی
take the words (right) out of one's mouth
آنچه را که کس دیگری میخواهد بگوید گفتن، در گفتن پیشدستی کردن
(عامیانه) از منابع قابل اعتماد، از مراجع اصلی، از منبع موثق
look as if butter would not melt in one's mouth
تظاهر به کمرویی کردن، کمرو و معصوم به نظر آمدن
نسنجیده حرف زدن، حرف بیجا زدن، دهان خود را بیموقع گشودن، گاف دادن
to look a gift horse in the mouth
از هدیهی دریافتی عیب گرفتن، دندان اسب پیشکشی را شمردن
فقط بهقدر نیاز (نه بیشتر)، در عسرت، دست به دهانی
have one's heart at one's mouth (or boots)
دلهره داشتن، دلواپس بودن، نگرانی داشتن
(خوراک) خوشمزه بودن، نرم و لذیذ بودن
never look a gift horse in the mouth
دهان (یا دندانهای) اسب پیشکشی را بررسی نکن(نمیشمارند)، از هدیه خردهگیری نکن
(امریکا - عامیانه) 1- با بیفکری حرف زدن، نسنجیده سخن گفتن، حرف پراندن 2- پز دادن، رجز خواندن
born with a silver spoon in one's mouth
زاده شده در خانواده پولدار
شفاهی، زبانی، بهطور شفاهی، دهانبهدهان
to hear something straight from the horse's mouth
از منبع موثق شنیدن، مستقیم از دهان خود شخص شنیدن
کلمه "mouth" به زبان انگلیسی به معنای "دهان" است و در زبان فارسی نیز به همین شکل ترجمه میشود. دهان یکی از اعضای اصلی بدن انسان و بسیاری از موجودات زنده است و نقشهای مهمی در زندگی روزمره ایفا میکند. در ادامه به بررسی معانی و نکات جالب مربوط به این کلمه میپردازیم.
تعریف و ساختار دهان
دهان به عنوان یک عضو حرکتی و حسی شناخته میشود که به واسطهی آن غذا وارد بدن شده و صدا تولید میشود. ساختار دهان شامل لبها، زبان، دندانها و غشاهای مخاطی است. دهان به دو قسمت اصلی تقسیم میشود: دهان خارجی (که شامل لبها و ناحیهی قابل مشاهده است) و دهان داخلی (که شامل زبان و دندانها میشود).
نقشهای دهان
دهان در فرآیندهای مختلفی نقش دارد:
- غذا خوردن: یکی از مهمترین وظایف دهان، دریافت و جویدن غذا است. دندانها به خرد کردن غذا کمک کرده و زبان نیز در بلعیدن آن نقش دارد.
- صحبت کردن: دهان برای تولید صدا و گفتار استفاده میشود. حرکت زبان و لبها در ایجاد حرکات صوتی مؤثر است.
- حس چشایی: زبان دارای جوانههای چشایی است که طعمهای مختلف را شناسایی میکند و از این طریق به ما درک بهتری از غذاها میدهد.
نکات جالب
- تنوع در ساختار: در برخی از موجودات زنده، ساختار دهان متفاوت است. برای مثال، در برخی از حیوانات مثل پروانهها، دهان به شکل لولهای است که به آنها اجازه میدهد نکتار را از گلها جذب کنند.
- حفظ بهداشت دهان: بهداشت دهان و دندان بسیار مهم است و نادیده گرفتن آن میتواند به مشکلات جدی مانند پوسیدگی دندان و بیماریهای لثه منجر شود.
- زبان و فرهنگ: زبان به عنوان یکی از اعضای دهان، نقش بسیار مهمی در ارتباطات انسانی دارد. همچنین زبانها و لهجهها به فرهنگهای مختلف تعلق دارند و میتوانند نمادی از هویت فرهنگی باشند.
کاربردهای اصطلاحی
کلمه "mouth" در زبان انگلیسی به صورت اصطلاحی نیز استفاده میشود. به عنوان مثال:
- "Mouth of a river": به دهانه یک رودخانه اشاره دارد که جایی است که رودخانه به دریا یا دریاچه میریزد.
- "To put words in someone's mouth": به معنای نسبت دادن سخنان به شخصی است که او هرگز آنها را نگفته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mouth» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mouth