آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Put One's Foot In One's Mouth

معنی put one's foot in one's mouth | جمله با put one's foot in one's mouth

idiom

نسنجیده حرف زدن، حرف بی‌جا زدن، دهان خود را بی‌موقع گشودن، گاف دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

I always worry that I'll put my foot in my mouth when I try to joke about sensitive topics.

من همیشه نگران این هستم که وقتی می‌خواهم با موضوعات حساس شوخی کنم، گاف بدهم.

After making that awkward comment, Saeid realized he had put his foot in his mouth again.

سعید پس‌از مطرح کردن آن اظهارنظر ناخوشایند، متوجه شد که دوباره نسنجیده حرف زده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I always put my foot in my mouth at family gatherings, saying the wrong thing at the wrong time.

من در جمع‌های خانوادگی همیشه دهان خود را بدموقع باز می‌کنم و در زمان نامناسب حرف‌های نامناسب می‌زنم.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت put one's foot in one's mouth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «put one's foot in one's mouth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/put-ones-foot-in-ones-mouth

لغات نزدیک put one's foot in one's mouth

پیشنهاد بهبود معانی