آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

پرتو به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / parto /

beam, streak, shaft

beam

streak

shaft

شعاع

پرتوی الکترونی لامپ تصویر را اسکن می‌کند.

The electron beam scans the picture tube.

پرتوی نور خورشید از میان ابرها عبور کرد.

A shaft of sunlight pierced through the clouds.

اسم
فونتیک فارسی / parto /

light, radiance, gleam, sparkle, glimmer, luminescence

light

radiance

gleam

sparkle

glimmer

luminescence

نور، درخشش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

لبخند او مانند پرتوی آفتاب در یک روز ابری بود.

Her smile was like a ray of sunlight on a cloudy day.

ما از پرتوی ستارگان در شبی (با آسمان) صاف لذت بردیم.

We admired the radiance of the stars on a clear night.

اسم
فونتیک فارسی / parto /

ray, radiation, irradiation

ray

radiation

irradiation

تابش

در لحظه‌ای تاریک، پرتوی امید پدیدار شد.

In a dark moment, a ray of hope emerged.

دوزی بیش از یک سیورت می‌تواند باعث بیماری ناشی از پرتو شود.

A dose above one sievert can cause radiation sickness.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پرتو

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:

ارجاع به لغت پرتو

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پرتو» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پرتو

لغات نزدیک پرتو

پیشنهاد بهبود معانی