آخرین به‌روزرسانی:

فروغ به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / foroogh /

brightness, light, luster, shine, stream, luminosity, radiance, effulgence, splendor, scintillation

درخشش، روشنایی

فروغ مهتاب

brightness of moonlight

فروغ چشمانش

brightness of her eyes

اسم خاص
فونتیک فارسی / foroogh /

feminine proper noun, Foroogh

نام زن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

بیماری طولانی مدت فروغ را ضعیف کرده بود

Foroogh was weakened by her long illness

فروغ خود را برای میهمانی آراسته بود

Foroogh dolled herself up for the party

سازه‌ی پیوندی
فونتیک فارسی / foroogh- /

a combining form that means "light"

فروغ-

فروغ‌گریزی

photophobia

فروغ‌سنج

photometer

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد فروغ

  1. مترادف:
    پرتو تاب تابش تابندگی درخشش درخشندگی روشنایی روشنی روشنایی شعشعه ضیا لمعان نور وراغ

ارجاع به لغت فروغ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فروغ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فروغ

لغات نزدیک فروغ

پیشنهاد بهبود معانی