آخرین به‌روزرسانی:

موقع به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / moghe' /

occasion, (proper) time, opportunity, moment, situation, position, season, period, timing, place, during, tide, occurrence

موعد، وقت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

وقت حرف‌ زدن تمام شده است؛ حالا موقع عمل است.

The time for talking is past; it's now time to act.

موقع آن رسیده است که صلح کنیم.

It's high moment that we make peace.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد موقع

  1. مترادف:
    مدت موعد وقت هنگام
  1. مترادف:
    فرصت موقعیت
  1. مترادف:
    محل وقوع

ارجاع به لغت موقع

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «موقع» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/موقع

لغات نزدیک موقع

پیشنهاد بهبود معانی