occasion, (proper) time, opportunity, moment, situation, position, season, period, timing, place, during, tide, occurrence
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
وقت حرف زدن تمام شده است؛ حالا موقع عمل است.
The time for talking is past; it's now time to act.
موقع آن رسیده است که صلح کنیم.
It's high moment that we make peace.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «موقع» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/موقع