فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

موقعیت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

شرایط، وضعیت

فونتیک فارسی

moghe'iyyat
اسم
situation, position, footing, site, position, setting, bearings, place, circumstance(s), timeliness, opportuneness, condition, standing, location, station, berth, locality, context, juncture

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- خود را در موقعیت سختی یافتم.

- I found myself in an awkward position.

- خلبان موقعیت هواپیما را گزارش داد.

- The pilot reported the aircraft's bearings.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد موقعیت

  1. مترادف:
    جایگاه محل
  1. مترادف:
    مناسبت
  1. مترادف:
    زمان مناسب موقع وضع وضعیت وضعیت مناسب

ارجاع به لغت موقعیت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «موقعیت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/موقعیت

لغات نزدیک موقعیت

پیشنهاد بهبود معانی