situation, status, condition, circumstance, state
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او را در جریان وضعیت سیاسی واشنگتن قرار دادم.
I apprised him of the political situation in Washington.
وضعیت من در میان آن دو برادری که به هم خصومت میورزیدند بسیار حساس و مشکل بود.
My situation between the two mutually hostile brothers was very awkward.
گزارش وضعیت
a status report
یک وضعیت بسیار حساس
an extremely tender situation
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «وضعیت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/وضعیت