آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Fan

fæn fæn

گذشته‌ی ساده:

fanned

شکل سوم:

fanned

سوم‌شخص مفرد:

fans

وجه وصفی حال:

fanning

شکل جمع:

fans

معنی fan | جمله با fan

noun countable A2

طرفدار، هوادار، شیفته، علاقه‌مند، دوستدار

He’s always been a fan of old movies.

او همیشه دوستدار فیلم‌های قدیمی بوده است.

The singer waved to her fans after the concert.

خواننده بعداز کنسرت برای هوادارانش دست تکان داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a basketball fan

شیفته‌ی بسکتبال

one of Michael Jackson's fans

یکی از شیفتگان مایکل جکسون

noun countable B1

پنکه، فن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

I turned on the ceiling fan.

پنکه‌ی سقفی را روشن کردم.

A small desk fan kept the office air moving.

پنکه‌ی رومیزی کوچک هوای دفتر را در حرکت نگه می‌داشت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a rotary fan

بادزن چرخان

a fan with blades (or vanes)

بادزن پره‌دار

a (motor) fan

پروانه‌ی موتور

a ventilation fan

بادزن هوا رسانی

an electric fan

بادزن برقی

noun countable

بادبزن

Fans decorated with flowers were popular in ancient Persia.

بادبزن‌هایی که با گل تزئین می‌شدند در ایران باستان محبوب بودند.

During the hot afternoon, he cooled himself with a bamboo fan.

در بعدازظهری گرم، خودش را با بادبزن بامبویی خنک کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a Japanese (or folding) fan

بادزن تاشو، بادزن ژاپنی

verb - transitive

باد زدن

He fanned away the Kebab smoke.

او دود کباب را با بادزن بیرون راند.

Sweating women were talking and fanning themselves restlessly.

زن‌ها عرق‌ریزان حرف‌می‌زدند و با بی‌تابی خود را باد می‌زدند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to fan a fire

آتش را باد زدن، برآتش دمیدن

verb - transitive

ادبی دامن زدن، شعله‌ور کردن، برانگیختن، تحریک کردن، شدت دادن

She was trying to fan our hostility further.

او می‌کوشید که دشمنی ما را بیشتر دامن بزند.

Careless words can fan jealousy among friends.

کلمات نسنجیده می‌توانند حسادت را میان دوستان برانگیزانند.

verb - transitive

باز کردن، پهن کردن (در شکل بادبزن)

همچنین می‌توان از fan out استفاده کرد.

The peacock fanned out its tail.

طاووس دم خود را از هم باز کرد.

Searching for the fugitives, the police fanned out across the plain.

افراد پلیس در جست‌وجوی فراریان در سرتاسر دشت پراکنده شدند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He was fanning out the cards in his hand.

او ورق‌های بازی را چتروار در دست گرفته بود.

slang verb - transitive

انگلیسی آمریکایی ورزش (بیسبال) از بازی خارج کردن، استرایک اوت کردن (بَتِر)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

مشاهده

The young pitcher fanned six of the last seven hitters.

پرتاب‌کننده‌ی جوان شش نفر از هفت بازیکن آخر را استرایک اوت کرد.

He fanned the opposing team’s best hitter twice.

او بهترین بازیکن تیم مقابل را دو بار استرایک اوت کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fan

  1. noun blower of air
  1. noun person enthusiastic about an interest

Phrasal verbs

fan out

از هم باز شدن یا کردن، پراکنده شدن یا کردن

Collocations

ardent fan

طرفدار پر و پا قرص، هوادار دو آتیشه

adoring fan

طرفدار مشتاق/شیفته

dedicated fan

طرفدار دوآتشه / طرفدار اختصاصی

Idioms

fan the air

به قصد کشتن چیزی(مثلاً مگس) زدن و موفق نشدن

hit the fan

(عامیانه) گند بالا آوردن، موجب آبروریزی شدن، اثر بسیار بد داشتن

when the shit hits the fan

(عامیانه) هنگام بحران، وقت سختی

سوال‌های رایج fan

معنی fan به فارسی چی میشه؟

کلمه "fan" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد که بسته به زمینه می‌تواند متفاوت باشد. در زیر به بررسی معانی و نکاتی جالب درباره این کلمه می‌پردازیم.

معانی "fan"

1. طرفدار (Fan):

یکی از رایج‌ترین معانی "fan" به معنای طرفدار یا علاقه‌مند به یک ورزش، گروه موسیقی، هنرمند یا فیلم است. به عنوان مثال، کسی که به تیم فوتبال خاصی علاقه‌مند است، می‌تواند به عنوان "football fan" شناخته شود. طرفداران معمولاً در رویدادها و مسابقات شرکت می‌کنند و از طریق خرید بلیط، پوشاک و وسایل جانبی از تیم یا هنرمند مورد نظر حمایت می‌کنند.

2. پنکه (Fan):

در زبان انگلیسی، "fan" به معنای پنکه نیز به کار می‌رود. این نوع پنکه‌ها معمولاً برای خنک کردن فضاها در فصل‌های گرم سال استفاده می‌شوند. پنکه‌ها می‌توانند برقی یا دستی باشند و در انواع مختلفی مانند پنکه‌های سقفی، ایستاده و رومیزی وجود دارند.

3. چرخاندن (To Fan):

"Fan" همچنین به عنوان یک فعل به کار می‌رود و به معنای چرخاندن یا پخش کردن هوا به وسیله یک شیء است. به عنوان مثال، وقتی که شما یک کاغذ را می‌چرخانید تا هوای بیشتری به آن برسد، می‌گویید که "I fan the paper."

نکات جالب درباره "fan"

- تاریخچه:

واژه "fan" از کلمه لاتین "fanaticus" به معنای "طرفدار متعصب" گرفته شده است. این کلمه به تدریج به معنای طرفدار عمومی در فرهنگ‌های مختلف تبدیل شده است.

- فرهنگ طرفداری:

در دنیای مدرن، فرهنگ طرفداری به یک پدیده جهانی تبدیل شده است. از ورزش گرفته تا فیلم و موسیقی، طرفداران به شکل‌های مختلف از هنرمندان و تیم‌های خود حمایت می‌کنند. این فرهنگ حتی به شکل ایجاد باشگاه‌ها و انجمن‌های طرفداری نیز وجود دارد.

- تأثیر اجتماعی:

طرفداران می‌توانند تأثیر زیادی بر روی شهرت و موفقیت هنرمندان و تیم‌های ورزشی داشته باشند. حضور فعال طرفداران در شبکه‌های اجتماعی می‌تواند به افزایش معروفیت و جذب حمایت‌های مالی برای پروژه‌ها کمک کند.

- پنکه‌ها در تاریخ:

پنکه‌ها نیز تاریخچه جالبی دارند. در گذشته، پنکه‌های دستی از مواد طبیعی مانند پر، چوب و کاغذ ساخته می‌شدند و به عنوان نمادی از ثروت و قدرت در برخی فرهنگ‌ها شناخته می‌شدند. امروزه پنکه‌های برقی و مدرن جایگزین آنها شده‌اند.

- استفاده‌های دیگر:

واژه "fan" به طور غیررسمی برای توصیف افرادی که به شدت به یک موضوع خاص علاقه‌مند هستند نیز به کار می‌رود. به عنوان مثال، شخصی که به کتاب‌های علمی تخیلی علاقه‌مند است ممکن است به عنوان "sci-fi fan" شناخته شود.

گذشته‌ی ساده fan چی میشه؟

گذشته‌ی ساده fan در زبان انگلیسی fanned است.

شکل سوم fan چی میشه؟

شکل سوم fan در زبان انگلیسی fanned است.

شکل جمع fan چی میشه؟

شکل جمع fan در زبان انگلیسی fans است.

وجه وصفی حال fan چی میشه؟

وجه وصفی حال fan در زبان انگلیسی fanning است.

سوم‌شخص مفرد fan چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد fan در زبان انگلیسی fans است.

ارجاع به لغت fan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fan

لغات نزدیک fan

پیشنهاد بهبود معانی