گذشتهی ساده:
fannedشکل سوم:
fannedسومشخص مفرد:
fansوجه وصفی حال:
fanningشکل جمع:
fansتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از هم باز شدن یا کردن، پراکنده شدن یا کردن
به قصد کشتن چیزی(مثلاً مگس) زدن و موفق نشدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fan» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fan