Devotee

ˌdevəˈtiː ˌdevəˈtiː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    devotees

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
مرید، جان‌سپار، فدایی، مخلص، پارسا، زاهد، هواخواه، مجاهد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a devotee of Persian music
- مرده‌ی موسیقی ایرانی
- one of the devotees of Hassan Sabbah
- یکی از فداییان متعصب حسن صباح
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد devotee

  1. noun ardent supporter; fan
    Synonyms: addict, adherent, admirer, aficionado, amateur, believer, booster, buff, disciple, enthusiast, fanatic, fancier, fiend, follower, groupie, habitué, junkie, lover, rooter, supporter, votarient, votary
    Antonyms: adversary, antagonist, enemy

ارجاع به لغت devotee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «devotee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/devotee

لغات نزدیک devotee

پیشنهاد بهبود معانی