شکل جمع:
junkiesشکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective): junky
عملی، شیرهای، معتاد به موادمخدر (بهویژه هروئین)
He was a junkie who had no control over his addiction.
او شخصی عملی بود که هیچ کنترلی روی اعتیادش نداشت.
The junky was begging for money on the corner.
معتاد در گوشهای برای پول گدایی میکرد.
خوره، معتاد (در مورد خوراک یا علاقه یا فعالیت و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a TV junkie
خورهی تلویزیون
She was a junky for horror movies, watching them almost every night.
او معتاد فیلمهای ترسناک بود و تقریباً هر شب آنها را تماشا میکرد.
بیارزش، بد، بنجل، بیکیفیت
a junky old car
ماشین قدیمی بنجل
She wore a junky old t-shirt.
او تیشرت قدیمی بیارزشی را پوشیده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «junkie» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/junkie