گذشتهی ساده:
addictedشکل سوم:
addictedسومشخص مفرد:
addictsوجه وصفی حال:
addictingشکل جمع:
addictsمعتاد، وابسته
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
Many social media addicts don’t realize how much time they’re wasting.
بسیاری از معتادان به شبکههای اجتماعی متوجه نمیشوند چقدر زمان را از دست میدهند.
In that country they force addicts into kicking their habits.
در آن کشور معتادان را وادار به ترک اعتیاد میکنند.
a T.V. addict
وابسته به تلویزیون
to be addicted
معتاد بودن
to become addicted
معتاد شدن
He has become addicted to cigarettes.
او به سیگار معتاد شده است.
معتاد کردن، خو دادن، اعتیاد دادن، وابسته کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Their goal is not just to sell the product, but to addict as many people as possible.
هدف آنها فقط فروش محصول نیست، بلکه معتاد کردن هرچه بیشتر مردم است.
He was addicted to painkillers after a surgery.
او پساز عمل جراحی به داروهای مسکن وابسته شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «addict» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/addict