گذشتهی ساده:
addictedشکل سوم:
addictedسومشخص مفرد:
addictsوجه وصفی حال:
addictingشکل جمع:
addictsخو دادن، اعتیاد دادن، عادی کردن
خوگرفته، معتاد
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
to be addicted
معتاد بودن
to become addicted
معتاد شدن
He has become addicted to cigarettes.
او به سیگار معتاد شده است.
In that country they force addicts into kicking their habits.
در آن کشور معتادان را وادار به ترک اعتیاد میکنند.
a T.V. addict
خو گرفته به تلویزیون
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «addict» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/addict