گذشتهی ساده:
inclinedشکل سوم:
inclinedسومشخص مفرد:
inclinesوجه وصفی حال:
incliningشکل جمع:
inclinesمایل بودن، تمایل داشتن، گرایش داشتن، راغب بودن
As we grow older we incline to traditional ways.
پیرتر که میشویم به روشهای سنتی گرایش بیشتری پیدا میکنیم.
Increased knowledge inclines one to further reading.
دانش فزاینده انسان را متمایل به مطالعهی بیشتر میکند.
He inclines toward Pari but his father wants him to marry Pari's sister.
او پری را ترجیح میدهد، اما پدرش میخواهد که او با خواهر پری ازدواج کند.
شیب داشتن، سرازیر بودن، خم شدن، مایل بودن، زاویهدار شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The land inclines toward the shore.
زمین به سوی رودخانه شیب دارد.
He inclined his head toward the speaker in order to hear better.
او برای بهتر شنیدن سر خود را به سوی ناطق خم کرد.
He inclined the shovel against the wall.
او بیل را به دیوار تکیه داد.
inclined drilling
حفاری مایل
شیب، سرازیری، سربالایی
From the top of the incline, they could see the entire village below.
از بالای شیب میتوانستند کل روستا را در پایین ببینند.
The road curves around the incline before entering the valley.
جاده قبلاز ورود به دره، به دور شیب میپیچد.
a sharp incline
شیب تند
گوش فرا دادن، (با دقت یا توافق) گوش دادن
گذشتهی ساده incline در زبان انگلیسی inclined است.
شکل سوم incline در زبان انگلیسی inclined است.
شکل جمع incline در زبان انگلیسی inclines است.
وجه وصفی حال incline در زبان انگلیسی inclining است.
سومشخص مفرد incline در زبان انگلیسی inclines است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «incline» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incline