گذشتهی ساده:
divergedشکل سوم:
divergedسومشخص مفرد:
divergesوجه وصفی حال:
divergingانشعاب یافتن، ازهم دورشدن، اختلاف پیداکردن، واگراییدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The road to Isfahan diverges from the Kashan road just north of Ghom.
جادهی اصفهان درست در شمال قم از جادهی کاشان جدا میشود.
These lines run parallel and then suddenly diverge sharply.
این خطوط موازی پیش میروند؛ ولی ناگهان منشعب میشوند.
diverging customs
رسوم در حال دگرگونی
Dialects of this language have diverged so widely that their relationship is no longer apparent.
گویشهای این زبان آنچنان دگرگون شدهاند که رابطهی آنها با همدیگر آشکار نیست.
Over the years, their opinions diverged.
در طی سالها عقاید آنها از یکدیگر فاصله پیدا کرد.
diverging interests
علایق واگرا
to diverge a compass needle
سوزن قطب نما را واگرا کردن (منحرف کردن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «diverge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/diverge