فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Branch Off

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

به سوی دیگری رفتن، منحرف شدن، جدا شدن، منشعب شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

We drove down a narrow track that branched off from the main road.

از مسیر باریکی رفتیم که از جاده‌ی اصلی جدا شده بود.

We branched off from the main road and turned down a country lane.

از جاده‌ی اصلی جدا شدیم و به سمت مسیر برون‌شهری دور زدیم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Then the conversation branched off into a discussion about movies.

سپس بحث به سینما کشید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد branch off

  1. verb extend
    Synonyms:
    expand increase grow develop enlarge spread add to multiply branch out diversify divide separate part fork ramify proliferate diverge
    Antonyms:
    decrease lessen shorten contract cut condense

ارجاع به لغت branch off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «branch off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/branch-off

لغات نزدیک branch off

پیشنهاد بهبود معانی