با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Branch Off

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
به سوی دیگری رفتن، منحرف شدن، جدا شدن، منشعب شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- We drove down a narrow track that branched off from the main road.
- از مسیر باریکی رفتیم که از جاده‌ی اصلی جدا شده بود.
- We branched off from the main road and turned down a country lane.
- از جاده‌ی اصلی جدا شدیم و به سمت مسیر برون‌شهری دور زدیم.
- Then the conversation branched off into a discussion about movies.
- سپس بحث به سینما کشید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد branch off

  1. verb extend
    Synonyms: add to, branch out, develop, diverge, diversify, divide, enlarge, expand, extend, fork, grow, increase, multiply, part, proliferate, ramify, separate, spread
    Antonyms: condense, contract, cut, decrease, lessen, shorten

ارجاع به لغت branch off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «branch off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/branch-off

لغات نزدیک branch off

پیشنهاد بهبود معانی