با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Add To

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb A2
    افزایش دادن، بهبود بخشیدن، تقویت کردن، اضافه کردن
    • - He bought another rare coin to add to his collection.
    • - او سکه‌ی کمیاب دیگری خرید تا به کلکسیون خود اضافه کند.
    • - This show will no doubt add to his growing reputation.
    • - بدون شک این برنامه شهرت روزافزون او را افزایش خواهد داد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد add to

  1. verb increase
    Synonyms: augment, amplify, expand

ارجاع به لغت add to

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «add to» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/add-to

لغات نزدیک add to

پیشنهاد بهبود معانی