با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Add To

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb A2
افزایش دادن، بهبود بخشیدن، تقویت کردن، اضافه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He bought another rare coin to add to his collection.
- او سکه‌ی کمیاب دیگری خرید تا به کلکسیون خود اضافه کند.
- This show will no doubt add to his growing reputation.
- بدون شک این برنامه شهرت روزافزون او را افزایش خواهد داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد add to

  1. verb increase
    Synonyms: augment, amplify, expand

ارجاع به لغت add to

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «add to» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/add-to

لغات نزدیک add to

پیشنهاد بهبود معانی