گذشتهی ساده:
augmentedشکل سوم:
augmentedسومشخص مفرد:
augmentsوجه وصفی حال:
augmentingتکمیل کردن، افزودن
افزودن، زیاد کردن، علاوه کردن، زیاد شدن، تقویت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
To augment his income, he works at night, too.
به منظور افزودن درآمدش شب هم کار میکند.
The crowds were augmented by refugees from Afganistan.
پناهندگان افغانی تعداد تظاهرکنندگان را بیشتر کردند.
The size of the box was augmented considerably.
اندازهی جعبه بهطورقابل ملاحظهای بزرگتر شد.
Rain augmented the stream.
باران جوی را پرآبتر کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «augment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/augment