پرپشت یا شانه سوار شدن، کول کردن، کول، واگن مسطح (ویژه حمل اتومبیل و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He piggybacked his wounded friend.
او دوست زخمی خود را بر پشت خود حمل کرد.
My father gave me a piggyback ride all the way to the hospital.
پدرم مرا تا بیمارستان کول کرد.
He carried the child home piggyback.
او کودک را کول کرد و به منزل برد.
We estimated the cost of shipping by piggyback.
ما هزینهی حمل با کولبری را برآورد کردیم.
piggyback services
خدمات دوش بری
piggyback cars
واگنهای حمل وسایط نقلیه و غیره
our railroad piggybacks trailers, tractors, etc.
راهآهن ما تریلر و تراکتور و غیره را حمل میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «piggyback» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/piggyback