گذشتهی ساده:
extendedشکل سوم:
extendedسومشخص مفرد:
extendsوجه وصفی حال:
extendingدراز کردن، طول دادن، رساندن، ادامه دادن، تمدید کردن، منبسط کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Exercise can extend one's life.
ورزش می تواند عمر را طولانی کند.
Darius extended the country's frontiers.
داریوش مرزهای کشور را بسط داد.
The street now extends three kilometers beyond the station.
خیابان اکنون تا سه کیلومتر فراتر از ایستگاه ادامه دارد.
He extended his arm toward me.
او دست خود را به سوی من دراز کرد.
They are going to extend the airport's runways.
خیال دارند باندهای فرودگاه را طولانیتر کنند.
Her visa was extended.
ویزای او تمدید شد.
توسعه دادن، بسط دادن، عمومیت دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The Congress extended the law to cover all states.
کنگره آن قانون را به کلیهی ایالات تعمیم داد.
the tradition of extending asylum to refugees
سنت پناه دادن به مهاجران
The government decided to extend aid to those in need.
دولت بر آن شد که به نیازمندان کمک کند.
Team members were asked to extend themselves.
از بازیکنان تیم خواسته شد که بیشترین سعی خود را بکنند.
توسعه یافتن، بسط یافتن
The Iranian Empire extended over a large area.
امپراطوری ایران نواحی بزرگی را در بر میگرفت.
Corruption had extended into every aspect of their lives.
فساد به کلیهی جنبههای زندگی آنها رخنه کرده بود.
Chalk boulders extending from the cliffs.
سنگهای گچی که از میان صخرهها سر برافراشته بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «extend» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extend