آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Extend

    ɪkˈstend ɪkˈstend

    گذشته‌ی ساده:

    extended

    شکل سوم:

    extended

    سوم‌شخص مفرد:

    extends

    وجه وصفی حال:

    extending

    معنی extend | جمله با extend

    verb - transitive B2

    دراز کردن، طول دادن، رساندن، ادامه دادن، تمدید کردن، منبسط کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    Exercise can extend one's life.

    ورزش می تواند عمر را طولانی کند.

    Darius extended the country's frontiers.

    داریوش مرزهای کشور را بسط داد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The street now extends three kilometers beyond the station.

    خیابان اکنون تا سه کیلومتر فراتر از ایستگاه ادامه دارد.

    He extended his arm toward me.

    او دست خود را به سوی من دراز کرد.

    They are going to extend the airport's runways.

    خیال دارند باندهای فرودگاه را طولانی‌تر کنند.

    Her visa was extended.

    ویزای او تمدید شد.

    verb - transitive

    توسعه دادن، بسط دادن، عمومیت دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The Congress extended the law to cover all states.

    کنگره آن قانون را به کلیه‌ی ایالات تعمیم داد.

    the tradition of extending asylum to refugees

    سنت پناه دادن به مهاجران

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The government decided to extend aid to those in need.

    دولت بر آن شد که به نیازمندان کمک کند.

    Team members were asked to extend themselves.

    از بازیکنان تیم خواسته شد که بیشترین سعی خود را بکنند.

    verb - intransitive

    توسعه یافتن، بسط یافتن

    The Iranian Empire extended over a large area.

    امپراطوری ایران نواحی بزرگی را در بر می‌گرفت.

    Corruption had extended into every aspect of their lives.

    فساد به کلیه‌ی جنبه‌های زندگی آن‌ها رخنه کرده بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Chalk boulders extending from the cliffs.

    سنگ‌های گچی که از میان صخره‌ها سر برافراشته بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد extend

    1. verb make larger, longer
      Synonyms:
      increase expand enlarge lengthen add to amplify stretch widen augment develop prolong broaden continue heighten multiply supplement magnify draw out carry on go on unfold dilate fan out spread beef up boost elongate protract spread out string out draw last open take unroll aggrandize crane drag out let out mantle pad prolongate run on spin out stall drag one’s feet unfurl
      Antonyms:
      decrease lessen shorten contract shrink cut lower abridge condense curtail
    1. verb offer
      Synonyms:
      give present submit advance put forward proffer tender donate grant bestow accord bring forward put forth yield confer allocate allot award hold out place at disposal reach out stretch out impart
      Antonyms:
      keep hold maintain take back

    سوال‌های رایج extend

    گذشته‌ی ساده extend چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده extend در زبان انگلیسی extended است.

    شکل سوم extend چی میشه؟

    شکل سوم extend در زبان انگلیسی extended است.

    وجه وصفی حال extend چی میشه؟

    وجه وصفی حال extend در زبان انگلیسی extending است.

    سوم‌شخص مفرد extend چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد extend در زبان انگلیسی extends است.

    ارجاع به لغت extend

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «extend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extend

    لغات نزدیک extend

    • - extemporization
    • - extemporize
    • - extend
    • - extend opportunity
    • - extendable
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.