گذشتهی ساده:
allocatedشکل سوم:
allocatedسومشخص مفرد:
allocatesوجه وصفی حال:
allocatingاختصاص دادن، تخصیص دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
توزیع کردن، تقسیم کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to allocate funds for housing
اختصاص دادن بودجه برای خانهسازی
She allocated her wealth to charitable foundations.
او ثروت خود را بین مؤسسات خیریه تقسیم کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «allocate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/allocate