فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Allocate

ˈæləkeɪt ˈæləkeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    allocated
  • شکل سوم:

    allocated
  • سوم‌شخص مفرد:

    allocates
  • وجه وصفی حال:

    allocating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
اختصاص دادن، تخصیص دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
verb - transitive
توزیع کردن، تقسیم کردن
- to allocate funds for housing
- اختصاص دادن بودجه برای خانه‌سازی
- She allocated her wealth to charitable foundations.
- او ثروت خود را بین مؤسسات خیریه تقسیم کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد allocate

  1. verb assign; divide among
    Synonyms:
    give share divide among cut designate set aside appropriate apportion earmark budget allot dish out mete admeasure divvy slice
    Antonyms:
    keep keep together

لغات هم‌خانواده allocate

  • verb - transitive
    allocate

ارجاع به لغت allocate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «allocate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/allocate

لغات نزدیک allocate

پیشنهاد بهبود معانی