گذشتهی ساده:
appropriatedشکل سوم:
appropriatedسومشخص مفرد:
appropriatesوجه وصفی حال:
appropriatingصفت تفضیلی:
more appropriateصفت عالی:
most appropriateبرای خود برداشتن، تصاحب کردن، بالا کشیدن (اموال)، به جیب زدن، ضبط کردن
During their absence, he appropriated their share of the money.
او در غیاب آنها سهم پولشان را بالا کشید.
no one should appropriate a common benefit.
هیچکس نباید اموال عمومی را تصاحب کند.
درخور، مناسب، شایسته، مقتضی، باب، پسندیده، جایز
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This suit is not appropriate for tonight's party.
این لباس برای مهمانی امشب مناسب نیست.
an English class appropriate for children
کلاس انگلیسی مناسب برای کودکان
They thanked him appropriately.
بهطور شایستهای از او سپاسگزاری کردند.
This joke is not appropriate in front of ladies.
این شوخی جلوی خانمها جایز نیست.
اختصاص دادن، تخصیص دادن، منظور کردن، لحاظ کردن
More money was appropriated for building schools.
پول بیشتری برای ساختن مدرسه اختصاص داده شد.
Not enough money has been appropriated for the construction of the new airport.
پول کافی برای ساختن فرودگاه جدید کنار گذاشته نشده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «appropriate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/appropriate