بجا، بهموقع، شایسته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His statement was very apropos.
تذکر او بسیار به موقع بود.
Borzoo and I were schoolmates; apropos, where is he these days?
من با برزو همشاگردی بودم؛ راستی، این روزها برزو کجاست؟
his remarks apropos mourning
اظهارات او دربارهی عزاداری
apropos of insurance, the following information is vital ...
در مورد بیمه اطلاعات ذیل حیاتی است ...
دربارهی، درباب، در مورد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «apropos» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/apropos