مستعد، قابل، درخور، مناسب، شایسته، محتمل، متمایل، آماده، زرنگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an apt remark
اظهار بهجا
apt to rain
احتمال باریدن
He is apt to say things that offend.
احتمال دارد حرفهایی بزند که موجب رنجش شود.
David was an apt student.
دیوید شاگرد تیزهوشی بود.
Julie is apt at making toys.
جولی در ساختن اسباببازی مهارت دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «apt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/apt