صفت تفضیلی:
more skilledصفت عالی:
most skilledماهر، چیرهدست، زبردست، متبحر، کارکشته، کارآزموده، حاذق
The skilled artist painted a beautiful portrait.
هنرمند ماهر پرترهی زیبایی کشید.
The skilled surgeon performed the delicate operation flawlessly.
جراح حاذق عمل حساس را بیعیب انجام داد.
تخصصی، مستلزم تخصص (کار و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Skilled work requires a high level of expertise.
کار تخصصی به تخصص بالایی نیاز دارد.
Skilled labor is in high demand in the current job market.
کار مستلزم تخصص در بازار کار فعلی تقاضای بالایی دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «skilled» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/skilled