گذشتهی ساده:
crackedشکل سوم:
crackedسومشخص مفرد:
cracksوجه وصفی حال:
crackingشکل جمع:
cracksترک خوردن، ترک برداشتن
I heard the cracking of the ice around the boat.
صدای شکستن یخ در اطراف کشتی را شنیدم.
This glass cracks easily.
این شیشه زود ترک برمیدارد.
Her bone is cracked.
استخوانش ترک خورده است.
His fingers were rough and cracked.
انگشتانش زبر و ترکخورده بودند.
فروپاشیدن، کم آوردن، طاقت نیاوردن، در هم شکستن، از پا درآمدن، به هم ریختن (فیزیکی و روانی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Years of caring for others without rest eventually made him crack emotionally.
سالها مراقبت بیوقفه از دیگران سرانجام باعث شد از نظر احساسی در هم بشکند.
The team was exhausted, and some members began to crack under the intense workload.
تیم خسته شده بود و بعضی از اعضا زیر حجم بالای کار درحال فروپاشی بودند.
Suddenly, he cracked up and tears flowed out of his eyes.
ناگهان زد زیر گریه و اشک از چشمانش جاری شد.
to crack under a strain
بیماری عصبی (یا حساسیت عصبی) پیدا کردن
دوام نیاوردن، از هم پاشیدن، فروپاشیدن، بههم ریختن (در نتیجهی مشکلات)
Their partnership cracked when they could no longer agree on financial decisions.
شراکتشان زمانی فروپاشید که دیگر نمیتوانستند دربارهی تصمیمات مالی به توافق برسند.
The project started to crack as internal disagreements grew.
با افزایش اختلافات داخلی، پروژه شروع به از هم پاشیدن کرد.
کم آوردن، تاب نیاوردن، بریدن، تسلیم شدن، شکستن، به شکست تن دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی فوق متوسط
Under public scrutiny, the politician cracked and announced his resignation.
تحت فشار افکار عمومی، سیاستمدار تاب نیاورد و استعفای خود را اعلام کرد.
She tried to stay calm, but she cracked and admitted she had made a mistake.
او تلاش کرد آرام بماند، اما کم آورد و اعتراف کرد که اشتباه کرده است.
شکستن، باز کردن (برای رسیدن به داخل چیزی)
She used a knife to crack the coconut and drain the water inside.
او با چاقو نارگیل را باز کرد تا آب داخل آن را خالی کند.
She cracked an egg into the pan to make breakfast.
او تخممرغی را درون ماهیتابه شکست تا صبحانه را درست کند.
to crack a bottle
بطری را باز کردن (و نوشیدن)
to crack a book
کتابی را باز کردن و خواندن
هک کردن، نفوذ کردن (به سیستم)
همچنین میتوان از crack into استفاده کرد.
He was arrested after cracking into several government databases.
او پساز نفوذ به چندین پایگاه دادهی دولتی دستگیر شد.
It took the cyber-security team hours to identify how the hackers cracked the system.
ساعتها طول کشید تا تیم امنیت سایبری بفهمد هکرها چگونه به سیستم نفوذ کردهاند.
تکثیر کردن، کرک کردن (برداشتن قفل نرمافزار یا تکثیر غیرقانونی فایل)
Cracking movies and distributing them for free is illegal and punishable by law.
تکثیر فیلمها و پخش رایگان آنها، غیرقانونی است و طبق قانون مجازات دارد.
The company discovered that its new app had been cracked only a week after release.
شرکت متوجه شد که برنامهی جدیدش تنها یک هفته پساز انتشار، کرک شده است.
حل کردن، راهحل پیدا کردن، رمزگشایی کردن
Once we crack this technical issue, the system will run smoothly again.
همین که این مشکل فنی را حل کنیم، سیستم دوباره روان کار خواهد کرد.
I’ve tried everything, but I still can’t crack this math problem.
همهچیز را امتحان کردم، اما هنوز نتوانستهام این مسئلهی ریاضی را حل کنم.
We cracked the enemy's code.
ما رمز دشمن را شکستیم.
to crack a safe
گاوصندوق را (شکستن و) باز کردن
زدن، کوفتن، کوبیدن، برخورد کردن
Be quiet or else I'll crack you on the head!
ساکت باش و الا میکوبم تو سرت!
The branch swung back and cracked him on the shoulder.
شاخه برگشت و محکم به شانهاش زد.
He cracked all opposition.
هرگونه مخالفتی را در هم کوبید.
صدای تق دادن، صدای تیز دادن
The dry branches cracked under our feet as we walked through the forest.
هنگام قدم زدن در جنگل، شاخههای خشک زیر پاهایمان صدا میدادند.
As he warmed up, he stretched his fingers and cracked his knuckles.
هنگام گرم کردن، انگشتانش را کشید و مفاصلش صدای تق دادند.
گرفتن صدا، شکسته شدن صدا، دورگه شدن صدا
Her voice cracked again as she tried to continue the speech.
وقتی سعی کرد سخنرانی را ادامه دهد، دوباره صدایش گرفت.
The singer’s voice cracked slightly during the final note of the song.
صدای خواننده هنگام اجرای نت آخر آهنگ کمی شکسته شد.
He announced the death of my father with a cracked voice.
با صدایی گرفته مرگ پدرم را اعلام کرد.
لطیفه گفتن، جوک گفتن، شوخی کردن، مزه ریختن
They were cracking jokes the whole evening and couldn’t stop laughing.
آنها تمام شب جوک میگفتند و نمیتوانستند جلوی خندهشان را بگیرند.
She cracked a joke to break the tension in the room.
او برای از بین بردن تنش موجود در اتاق، لطیفه گفت.
شیمی مهندسی شکستن، کراک کردن (شکافتن هیدروکربنی)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی شیمی
During the refining process, long hydrocarbon chains are cracked to produce gasoline.
در فرآیند پالایش، زنجیرههای بلند هیدروکربنی شکسته میشوند تا بنزین تولید شود.
Without cracking, most crude oil components would be too heavy to be useful.
بدون فرآیند کراکینگ، بسیاری از اجزای نفت خام بیش از حد سنگین بودند و کاربرد چندانی نداشتند.
ترک، درز
This dish is full of tiny cracks.
این بشقاب پر از ترکهای ریز است.
Cold air blows in through the cracks of the window.
هوای سرد از درزهای پنجره به درون میوزد.
صدای تیز ناگهانی، صدای ترق
I heard a loud crack.
ترق بلندی (صدای بلندی) شنیدم.
The branch broke with a crack.
شاخه (ی درخت) ترقی شکست.
the crack of a whip
صدای برخورد تازیانه
تلاش، امتحان، فرصت، سعی
For a while, he took a crack at writing poetry.
چند صباحی شعرنویسی را امتحان کرد.
Give it another crack — you might get it right this time.
یک بار دیگر تلاش کن؛ شاید این بار درست انجامش بدهی.
کراک (نوعی مادهی مخدر)
همچنین میتوان از crack cocaine استفاده کرد.
Several kilos of crack were discovered during the airport inspection.
چندین کیلو کراک در جریان بازرسی فرودگاه کشف شد.
The police arrested a crack dealer who had been operating in the neighborhood for months.
پلیس، فروشندهی کراکی را که ماهها در محله فعالیت میکرد، دستگیر کرد.
(انگلیسی اتریشی) سرگرمی، خوشگذرانی، حالوهوای خوب، جو شاد، محفل شاد، تفریح و شادی، خنده و شوخی
Everyone was laughing and chatting, and the crack lasted until after midnight.
همه میخندیدند و گپ میزدند و محفل شاد تا بعداز نیمهشب ادامه داشت.
The festival was full of music, dancing, and crack.
جشنواره پر از موسیقی، رقص و خوشگذرانی بود.
at the crack of dawn
درست هنگام سحر
روش نفوذ به سیستم، شیوهی هک
Developers released a patch to fix the crack that hackers had been using.
توسعهدهندگان، پَچی منتشر کردند تا راه نفوذی را که هکرها استفاده میکردند، برطرف کنند.
Cybercriminals often share cracks online to help others bypass security systems.
مجرمان اینترنتی اغلب روشهای نفوذ را آنلاین به اشتراک میگذارند تا دیگران بتوانند سیستمهای امنیتی را دور بزنند.
طعنه، کنایه، لطیفه، شوخی، جوک
He threw in a quick crack to lighten the mood.
برای سبکتر کردن فضا، جوکی کوتاه چاشنی صحبتش کرد.
She brushed off his crack and continued presenting confidently.
او طعنه را نادیده گرفت و با اعتمادبهنفس، ارائهاش را ادامه داد.
برتر، زبده، نخبه، درجهیک، کارکشته، ویژه، ماهر
He is a crack shot.
او تیراندازی ماهر است.
Finally, Hitler dispatched his crack troops.
بالأخره هیتلر سربازان زبدهی خود را گسیل داشت.
(از نظر روحی) از هم پاشیدن، بیمار شدن، در هم شکستن
ستودن، تمجید کردن
(ماشین را) خرد و خمیر کردن
از ته دل خندیدن
کسی را از ته دل خنداندن
برخورد شدیدتر کردن، سختگیری کردن، گوشمالی دادن
تشدید کردن اقدامات، اقدام شدید کردن در برابر یک عمل غیرقانونی یا غلط
تولید ماشینی در ابعاد زیاد
جوک گفتن، لطیفه تعریف کردن
(امریکا - عامیانه) لبخند زورکی زدن
بودن (بنابر شایعه یا گزارش دیگران)، آن طور که میگویند
(قدیمی - عامیانه) لطیفهگویی و شوخیپرانی کردن
fall between (or through) the cracks
(عامیانه) جور در نیامدن (با برنامه یا طرح یا تشکیلات)، ملعبه شدن، قربانی (دستگاه یا وضع و غیره) شدن
تند حرکت کردن، به جنب و جوش افتادن
(شخص یا چیز) سخت، دشوار، آنچه که فهم یا پرداختن به آن مشکل است
امتحان کردن، تلاش کردن، کوشش کردن
گذشتهی ساده crack در زبان انگلیسی cracked است.
شکل سوم crack در زبان انگلیسی cracked است.
شکل جمع crack در زبان انگلیسی cracks است.
وجه وصفی حال crack در زبان انگلیسی cracking است.
سومشخص مفرد crack در زبان انگلیسی cracks است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crack» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crack