گذشتهی ساده:
crackedشکل سوم:
crackedسومشخص مفرد:
cracksوجه وصفی حال:
crackingشکل جمع:
cracksسختگیری بیشتری کردن، (بیشتر) تحت فشار گذاشتن
(از نظر روحی) از هم پاشیدن، بیمار شدن، در هم شکستن
ستودن، تمجید کردن
(ماشین را) خرد و خمیر کردن
از ته دل خندیدن
کسی را از ته دل خنداندن
(امریکا - عامیانه) لبخند زورکی زدن
بودن (بنابر شایعه یا گزارش دیگران)، آن طور که میگویند
(قدیمی - عامیانه) لطیفهگویی و شوخیپرانی کردن
fall between (or through) the cracks
(عامیانه) جور در نیامدن (با برنامه یا طرح یا تشکیلات)، ملعبه شدن، قربانی (دستگاه یا وضع و غیره) شدن
تند حرکت کردن، به جنب و جوش افتادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crack» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crack