با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pop

pɑːp pɒp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    popped
  • شکل سوم:

    popped
  • سوم شخص مفرد:

    pops
  • وجه وصفی حال:

    popping
  • شکل جمع:

    pops

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive A2
پراندن، پریدن، زدن، ضربه ناگهانی زدن، بی‌مقدمه آوردن، بی‌مقدمه فشار آوردن، حمله کردن، ترکاندن، با صدا ترکیدن، به‌سرعت عملی انجام دادن
- to pop one's head into the window
- سر خود را ناگهان از پنجره تو کردن
- As soon as I opened the hatch a mouse popped out.
- تا دریچه را باز کردم یک موش بیرون پرید.
- He often pops in for tea.
- او غالباً برای صرف چای سری به ما می‌زند.
- She popped out to buy a newspaper.
- پرید رفت روزنامه بخرد.
- The children were popping raisins into their mouths.
- بچه‌ها کشمش در دهان خود می‌انداختند.
- She kept popping aspirin pills.
- پیوسته قرص آسپرین بالا می‌انداخت.
- Her eyes popped with amazement.
- از شدت تعجب چشمانش بیرون زد.
- The reporters kept popping questions.
- خبرنگاران مرتب سؤال می‌کردند.
- The cork popped out of the bottle.
- چوب‌پنبه با صدای پاپ از بطری بیرون پرید.
- to pop into the room
- ناگهان وارد اتاق شدن
- She popped the cake into the oven.
- با سرعت کیک را در فر گذاشت.
- He popped me on the head with his walking stick.
- با عصا دنگی زد تو سرم.
- She popped her revolver twice.
- دو بار هفت‌تیر خود را آتش کرد.
- Suddenly they started popping at us.
- ناگهان به ما تیراندازی کردند.
- He went into the woods with his rifle hoping to pop a rabbit or two.
- به امید زدن یکی دو خرگوش با تفنگش به بیشه رفت.
- Ramin squeezed the balloon until it popped.
- رامین بادکنک را آن‌قدر فشار داد تا ترکید.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
انفجار، ترکیدن
noun countable
پدر، بابا
- Sit here, pop!
- بابا جان، اینجا بنشین!
noun countable
مشروب گازدار
- They gave us free pops and hamburgers.
- به ما نوشیدنی و همبرگر رایگان دادند.
adjective
پاپ، مردم‌پسند، عامه‌پسند، عامیانه
- pop art forms
- فرم‌های هنری مردم‌پسند
- a pop artist
- هنرمند پاپ
- pop tunes
- ترانه‌های مردم‌پسند
- pop culture
- فرهنگ عوام
adverb
ناگهان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pop

  1. noun bang
    Synonyms: burst, crack, explosion, jump, leap, report, snap, strike, thrust, whack
  2. verb jump, burst
    Synonyms: appear, bang, blow, crack, dart, explode, go, go off, hit, insert, leap, protrude, push, put, report, rise, shove, snap, sock, stick, strike, thrust, whack

Phrasal verbs

  • pop across (or down or out)

    غفلتاً آمدن یا رفتن

  • pop away (or off) at something

    به چیزی تیراندازی کردن، (به چیزی) تق‌تق تیر زدن

  • pop in

    سر زدن (به کسی یا جایی به‌طور کوتاه)

  • pop off

    مردن، غزل خداحافظی را خواندن (به‌طور ناگهانی)

    فلنگ را بستن، جیم شدن (به‌طور ناگهانی)

    با عصبانیت حرف زدن (و نسنجیده)

  • pop out

    ناگهان درآمدن، بیرون پریدن

  • pop up

    (عامیانه) غفلتاً ظاهر شدن، (سر و کله) پیدا شدن

Idioms

  • pop the question

    (عامیانه) پیشنهاد ازدواج کردن، خواستگاری کردن

ارجاع به لغت pop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pop

پیشنهاد بهبود معانی