امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pop

pɑːp pɒp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    popped
  • شکل سوم:

    popped
  • سوم‌شخص مفرد:

    pops
  • وجه وصفی حال:

    popping
  • شکل جمع:

    pops

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive A2
پراندن، پریدن، زدن، ضربه ناگهانی زدن، بی‌مقدمه آوردن، بی‌مقدمه فشار آوردن، حمله کردن، ترکاندن، با صدا ترکیدن، به‌سرعت عملی انجام دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to pop one's head into the window
- سر خود را ناگهان از پنجره تو کردن
- As soon as I opened the hatch a mouse popped out.
- تا دریچه را باز کردم یک موش بیرون پرید.
- He often pops in for tea.
- او غالباً برای صرف چای سری به ما می‌زند.
- She popped out to buy a newspaper.
- پرید رفت روزنامه بخرد.
- The children were popping raisins into their mouths.
- بچه‌ها کشمش در دهان خود می‌انداختند.
- She kept popping aspirin pills.
- پیوسته قرص آسپرین بالا می‌انداخت.
- Her eyes popped with amazement.
- از شدت تعجب چشمانش بیرون زد.
- The reporters kept popping questions.
- خبرنگاران مرتب سؤال می‌کردند.
- The cork popped out of the bottle.
- چوب‌پنبه با صدای پاپ از بطری بیرون پرید.
- to pop into the room
- ناگهان وارد اتاق شدن
- She popped the cake into the oven.
- با سرعت کیک را در فر گذاشت.
- He popped me on the head with his walking stick.
- با عصا دنگی زد تو سرم.
- She popped her revolver twice.
- دو بار هفت‌تیر خود را آتش کرد.
- Suddenly they started popping at us.
- ناگهان به ما تیراندازی کردند.
- He went into the woods with his rifle hoping to pop a rabbit or two.
- به امید زدن یکی دو خرگوش با تفنگش به بیشه رفت.
- Ramin squeezed the balloon until it popped.
- رامین بادکنک را آن‌قدر فشار داد تا ترکید.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
انفجار، ترکیدن
noun countable
پدر، بابا
- Sit here, pop!
- بابا جان، اینجا بنشین!
noun countable
مشروب گازدار
- They gave us free pops and hamburgers.
- به ما نوشیدنی و همبرگر رایگان دادند.
adjective
پاپ، مردم‌پسند، عامه‌پسند، عامیانه
- pop art forms
- فرم‌های هنری مردم‌پسند
- a pop artist
- هنرمند پاپ
- pop tunes
- ترانه‌های مردم‌پسند
- pop culture
- فرهنگ عوام
adverb
ناگهان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pop

  1. noun bang
    Synonyms: burst, crack, explosion, jump, leap, report, snap, strike, thrust, whack
  2. verb jump, burst
    Synonyms: appear, bang, blow, crack, dart, explode, go, go off, hit, insert, leap, protrude, push, put, report, rise, shove, snap, sock, stick, strike, thrust, whack

Phrasal verbs

  • pop across (or down or out)

    غفلتاً آمدن یا رفتن

  • pop away (or off) at something

    به چیزی تیراندازی کردن، (به چیزی) تق‌تق تیر زدن

  • pop in

    سر زدن (به کسی یا جایی به‌طور کوتاه)

  • pop off

    مردن، غزل خداحافظی را خواندن (به‌طور ناگهانی)

    فلنگ را بستن، جیم شدن (به‌طور ناگهانی)

    با عصبانیت حرف زدن (و نسنجیده)

  • pop out

    ناگهان درآمدن، بیرون پریدن

  • pop up

    (عامیانه) غفلتاً ظاهر شدن، (سر و کله) پیدا شدن

Idioms

  • pop the question

    (عامیانه) پیشنهاد ازدواج کردن، خواستگاری کردن

ارجاع به لغت pop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pop

پیشنهاد بهبود معانی