امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sock

sɑːk sɒk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    socked
  • شکل سوم:

    socked
  • سوم شخص مفرد:

    socks
  • وجه وصفی حال:

    socking
  • شکل جمع:

    socks

توضیحات

شکل جمع این لغت در انگلیسی بریتانیایی به‌صورت عامیانه: sox

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A2
    جوراب
    • - They wear white socks.
    • - آن‌ها جوراب سفید می‌پوشند.
    • - These socks are suitable for yoga and Pilates.
    • - این جوراب‌ها برای یوگا و پیلاتس مناسب هستند.
  • noun slang countable
    (قدیمی) ضربه‌ی قدرتمند با مشت بسته
    • - a sock on the jaw
    • - یه ضربه به فک
    • - Larry gave him a sock on the arm.
    • - لری یه ضربه‌ی قدرتمند به بازوی اون زد.
  • verb - transitive
    ضربه‌زدن به کسی با مشت بسته
    • - I felt like socking him in the puss!
    • - دلم می‌خواست بزنم توی دهنش!
    • - He socked the policeman on in the eye.
    • - با مشت بسته به چشم افسر پلیس ضربه زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sock

  1. noun, verb hit hard
    Synonyms: beat, belt, bop, buffet, chop, clout, cuff, ding, nail, paste, punch, slap, smack, smash, soak, whack
    Antonyms: tap

Phrasal verbs

  • sock away

    پول کنار گذاشتن، پول پس‌انداز کردن

  • sock in

    (امریکا) فرودگاه را بستن، هواپیما را زمین‌گیر کردن (معمولاً به‌دلیل هوای نامساعد)

ارجاع به لغت sock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sock

لغات نزدیک sock

پیشنهاد بهبود معانی