گذشتهی ساده:
whackedشکل سوم:
whackedسومشخص مفرد:
whacksوجه وصفی حال:
whackingتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- (عامیانه) با ضربه از هم جدا کردن یا کندن یا در آوردن 2- (عامیانه - زننده) جلق زدن
1- ضربه را بهسوی کسی هدفگیری کردن، ضربه حواله کردن 2- (به کار دشواری) پرداختن، (ضرب شست خود را) آزمودن
(عامیانه) یکباره، بیمقدمه، بیدرنگ، بیپروا
1- ضربه را بهسوی کسی هدفگیری کردن، ضربه حواله کردن 2- (به کار دشواری) پرداختن، (ضرب شست خود را) آزمودن
(عامیانه) نیازمند تعمیر (یا درمان)، خراب، نابهسامان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «whack» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whack